یک گره بر بخت من زد...

تا نگهبانان ابرو دست‌شان بر خنجر است

فتح چشمان قشنگت مثل فتح خیبر است


رنگ چشمت بهترین برهان اثبات خداست

«قل هو الله احد» گوید هر آن کس کافـَر است


انحنای ناب مژگانت «صراط المستقیم»

از نگاهت دل ‌بریدن هم جهاد اکبر است


خنده‌هایت چون عسل حتا از آن شیرین‌ترند

هر لبت تمثیل زیبایی ز حوض کوثر است  ادامه مطلب ...

خدا برای رسیدن نیافریده مرا !

دو باره دختری امشب به خواب دیده مرا 
که از زبان غزل های من شنیده مرا 

و با هزار دلیل از دلش که پرسیده 
به این نتیجه رسیده که بر گزیده مرا 

تمام خوابش را کرده است نقاشی 
کنار خود لب یک باغچه کشیده مرا  
ادامه مطلب ...

یاد من باشد فردا دم صبح....


 یادمان باشد فردا دم صبح

جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا،  آب، زمین

مهربان باشم،  با مردم شهر

و فراموش کنم،  هر چه گذشت

خانه ی دل،  بتکانم ازغم

و به دستمالی از جنس گذشت

بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
 
ادامه مطلب ...

تصنیف "شوریده" با صدای مهدیه محمدخانی

تصنیف "شوریده" با صدای بانو مهدیه محمدخانی

شعر: دکتر شهرام اقوامی

آهنگ و تنظیم: مجید درخشانی

شما می توانید این کلیپ تصویری زیبا را در شکنج تماشا کنید یا به صورت مستقیم در ادامه مطلب دانلود نمایید.



تا بارگزاری کامل کلیپ اندکی شکیبا باشید

یا از طریق لینک مستقیم دانلود نمایید.

حجم: 35 مگابایت

لینک دانلود و متن شعر در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...

وای نه!

فکر کن باران شبی نم نم بیاید، وای نه

یار ِ مو خرمایی ات از بم بیاید، وای نه


بعد ِ عمری دست دور ِ گردنت جای ِ سلام

بوسه با هر "دوستت دارم" بیاید، وای نه


تو بپرسی: عاشقم هستی چه اندازه؟ و من

هرچه بشمارم ستاره کم بیاید، وای نه


از قلم موی ِ اجاق و مینیاتورهای ِ دود

چایی ِ قوری ِ چینی دم بیاید، وای نه 

ادامه مطلب ...

بگو کجاست؟

ای مرغ آفتاب!

زندانی دیار شب جاودانیم

یک روز، از دریچه زندان من بتاب

***

می خواستم به دامن این دشت، چون درخت

بی وحشت از تبر

در دامن نسیم سحر غنچه واکنم

با دست های بر شده تا آسمان پاک

خورشید و خاک و آب و هوا را دعا کنم

گنجشک ها ره شانه ی من نغمه سر دهند

سرسبز و استوار، گل افشان و سربلند

این دشت خشک غمزده را با صفا کنم

***  ادامه مطلب ...

قیمت لبهای زرشکی به چند؟


زیره ی کرمان عسل بیرجند
رونق بازار تبسم بخند

ماهیِ قرمز صدفِ رودبار
نیشکر اصل خودِ خاکِ قند

شیره ی خرمای خرمشهر تو
نخل ترین نخل تو..... بالا بلند

عشق غنی گشته ی شهر نطنز
آب و هوای سبلان و سهند
 
ادامه مطلب ...

گمان کردند پیغمبر در آوردم....

همین، تا پر گشودم از قفس ها سر در آوردم،
غلط کردم به شوق باغ ، گویا پر در آوردم

دهان تا باز کردم مُنکرانم طعنه ها کردند
غزل گفتم، گمان کردند پیغمبر در آوردم

اگر شمشیر عریان پیشِ رویم بود خندیدم
چو بودا در جواب از جیب ، نیلوفر در آوردم! 
ادامه مطلب ...

بیوگرافی سیدعلی صالحی

سید علی صالحی شاعر و نویسنده معاصر ایرانی و پایه گذار جریان موج ناب و شعر گفتار در شعر معاصر ایران و یکی از دبیران اصلی کانون نویسندگان ایران بود. صالحی یکی از چهره‌های مطرح و شناخته شده در شعر معاصر فارسی است.

وی در اول فروردین 1334 در روستای مَرغاب از توابع ایذه بختیاری در استان خوزستان در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد. پدر او کشاورز، شاعر و شاهنامه خوان بود؛ او فرزند سوم از یک خانواده 14 نفره بود.


در سال 1340 زمانی که او تنها 6 سال داشت بیماری حصبه در ولایت آنان شیوع پیدا کرده و باعث مرگ و میر کودکان از جمله برادر کوچک وی می شود. به همین دلیل آنان به مسجد سلیمان مهاجرت میکنند و علی از بیماری حصبه نجات پیدا می کند. در سال 1341 در همین شهر به دبستان سعدی می رود و اولین زمزمه های کودکانه وی در روزنامه دیواری های ناقوس در این دبستان منتشر می شود.


ادامه زندگی نامه و آثار سید علی صالحی را در ادامه مطلب مشاهده فرمایید. 

ادامه مطلب ...

آینه در آینه (مژده بده مژده بده...) با صدای مهدیه محمدخانی

تصنیف زیبای "آینه در آینه" با شعری از هوشنگ ابتهاج (ه.الف سایه) و آهنگسازی بهزاد عبدی و صدای بانو مهدیه محمدخانی

شما می توانید این اثر زیبا را در شکنج تماشا کنید و یا به صورت مستقیم، در ادامه مطلب دانلود کنید.


تا بارگزاری کامل کلیپ اندکی شکیبا باشید

یا از طریق لینک مستقیم دانلود نمایید.

حجم: 20 مگابایت


لینک دانلود و متن شعر در ادامه مطلب  ادامه مطلب ...

تو نیستی که ببینی...

اگـر بـه بـاغ بگـویم تـرانـه های تو را

به مرز غنچه رساند جوانه های تو را


تو نیستی که ببینی چقدر کم دارد

به وقت گریه، سرم لطف شانه های تو را


به گریه از سر زلف تو می‌برم تاری

که سینه ریز کنم اشک دانه های تو را  ادامه مطلب ...

از این بهتر نخواهم شد...

من آن چوپان بی دینم که پیغمبر نخواهم شد
مرا بگذار و بگذر چون از این بهتر نخواهم شد

نخواهم شد شبیه این همه پیغمبر کافر
شبیه این همه پیغمبر کافر نخواهم شد

به چندین چشم زخمم دلخوشم با اینکه می دانم
که با هر زخــم چشمی مالک اشتر نخواهــم شد 
ادامه مطلب ...

هرگز تو هم مانند من آزار دیدی؟

هرگز تو هم مانند من آزار دیدی؟
یار خودت را از خودت بیزار دیدی؟

آیا تو هم هر پرده ای را تا گشودی
از چارچوب پنجره دیوار دیدی؟

اصلا ببینم تا به حالا صخره بودی؟
از زیر امواج، آسمان را تار دیدی؟
 
ادامه مطلب ...

نیامدی

دیشب چرا برای تماشا نیامدی ؟

آتش زدم تمام خود امّا نیامدی


با اینکه از رفاقتِ تن ها رهیده ام

یک کوچه راه با منِ تنها نیامدی


آمد بهار، در قدمش چشمه جوش زد

آهوی من! برای چه صحرا نیامدی ؟  ادامه مطلب ...

کمترین فایده عشق...

راز این داغ نه در سجده‌ی طولانی ماست
بوسه‌ی اوست که چون مهر به پیشانی ماست

شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره‌ای در دل سیمانی ماست

موج با تجربه‌ی صخره به دریا برگشت
کمترین فایده‌ی عشق پشیمانی ماست
 
ادامه مطلب ...

ﻋﻤﺮ ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ...

بهار رفت و زمستان من تمام نشد
ﻋﺬﺍﺏ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺑﺎ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ

ﭼﻪ ﮐﻮﻩ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﯼ ﻫﻢ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﻏﻢ ﮐﻮﻫﮑﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ

"ﮐﺠﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﺗﯿﺮﻩ...ﮐﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﯾﺰﻡ*"
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺣﺴﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ 
ادامه مطلب ...

دانلود تصنیف زیبای "اعجاز عشق"

یک تصنیف زیبا از استاد خواجه امیری "ایرج" را برای شما همراهان شکنج آماده کرده ایم. می توانید این تصنیف زیبا را در شکنج تماشا کنید یا در ادامه مطلب دانلود نمایید. 


 

 
ادامه مطلب ...

گریان شدند از شعر ِ من اهل ِ قبور امشب...

عشقم! چه می آید به تو این تاج و تور امشب 
این چشم ِ آهو سرمــــه و موهای ِ بور امشب

مهتاب ِ من! زیبایی ات غوغـــــاتر از غوغاست 
محشرتری از هرچه تندیــــــــس ِ بلور امشب

امشب عروسی ِ تو هست، این اشک یعنی چه؟
باید عزیـــــزم بیش از این باشی صبور امشب 
ادامه مطلب ...

آزادگی

امروز هم به رخوت بی بادگی گذشت
آری گذشت! مستی دلدادگی گذشت

در آتش خیال تو با خود قدم زدم
دوران عاشقی به همین سادگی گذشت

می دانم ای فرشته که باور نمی کنی
شب های قصه گویی و شهزادگی گذشت
 
ادامه مطلب ...

رفتم که رها شوم

ناصر مسعودی

تصنیف بسیار زیبایی با صدای ناصر مسعودی را برای شما انتخاب کرده ایم که جزو یکی از آثار فاخر موسیقی پنجاه سال گذشته شناخته شده است. این تصنیف و متن آن را می توانید در ادامه مطلب دانلود نمایید. 

 

ادامه مطلب ...

چشمان تو!

در هر نگهت مستی صد جام شراب است
چشمان تو میخانه ی دلهای خراب است

زد شعله به جان چشم فریبای تو هر چند
برق نگهت زودگذر ،همچو شهاب است

زیبایی گلهای جهان دیر نپاید
ای غنچه بزن خنده که هنگام شباب است

مغرور مشو این همه بر سوز خود ای شمع
کاین سازش پروانه هم از روی حساب است
 
ادامه مطلب ...

داغ داریم نه داغـی که بر آن اخم کنیم

داغ داریم نه داغـی که بر آن اخم کنیم

مرگمان باد اگر شکوه ای از زخم کنیم


مرد آن است که از نسل سیاوش باشد

"عاشقی شیوه‌ی رندان بلا کش باشد "


چند قرن است که زخمی متوالی دارند

از کویــر آمده‌ها بغض سفالـــــــی دارند  ادامه مطلب ...

عشق بود و عشق...

روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق...حالی داشت

بی خیالِ زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت


با "اشارتِ نظر"* آرامشِ دنیای هم بودیم

نامه هامان گرچه گاهی از غمِ دوری ملالی داشت


در پناهِ گیسوانش دستمان بر گردنِ هم بود

خلوتِ ما در هجومِ برف و باران "چتر" و "شال"ی داشت  ادامه مطلب ...

وقتی کسی را که نداری دوست داری

 وقتی کسی را که نداری دوست داری
با عشق داری روی خود، پا می‌گذاری

وقتی به جای "من"، ضمیرت می‌شود "تو"
از "تو" برایت مانده یک "او" یادگاری

وقتی که غیر از خاطراتی گنگ و مبهم
چیزی نداری که نداری که نداری...
 
ادامه مطلب ...

ترسم این است که این رود به دریا نرسد

مثل وقتی که به داد دل تنها نرسد

ترسم این است که این رود به دریا نرسد

ماه مایوس شد و موج به دریا برگشت

ترسم این است که حتی به تماشا نرسد

این که آویخته از دامنه ی کوه به دشت

می خرامد همه جا غلت زنان تا، نرسد  ادامه مطلب ...