شب از نیمه گذشته...

شب از نیمه گذشته مثل هرشب باز بی خوابم

نمی دانی چقدر این روزها غمگین و بی تابم


زمین و آسمان شب- گریه هایم را نمی فهمند

گل نیلوفری در حیرت خاموش مردابم


نگاه ساعت دیواری ام چون گربه ای وحشی

که دارد می کشد هی پنجه اش را روی اعصابم  ادامه مطلب ...

نیامدی

دیشب چرا برای تماشا نیامدی ؟

آتش زدم تمام خود امّا نیامدی


با اینکه از رفاقتِ تن ها رهیده ام

یک کوچه راه با منِ تنها نیامدی


آمد بهار، در قدمش چشمه جوش زد

آهوی من! برای چه صحرا نیامدی ؟  ادامه مطلب ...