سوره مهر

جا می خورد از تردی ساق تو پرنده!
ایمان منی سست وظریف و شکننده !

هم , چون کف امواج «خزر» چشم گریزی
هم , مثل شکوه«سبلان» خیره کننده !

می خواست مرا مرگ دهد آنکه نهاده ست
بر خوان لبان تو , مربای کشنده ! 
ادامه مطلب ...

از این بهتر نخواهم شد...

من آن چوپان بی دینم که پیغمبر نخواهم شد
مرا بگذار و بگذر چون از این بهتر نخواهم شد

نخواهم شد شبیه این همه پیغمبر کافر
شبیه این همه پیغمبر کافر نخواهم شد

به چندین چشم زخمم دلخوشم با اینکه می دانم
که با هر زخــم چشمی مالک اشتر نخواهــم شد 
ادامه مطلب ...

روزی خدا به سینه ی من پا گذاشته

روزی خدا به سینه ی من پا گذاشته

مهر تو را درون دلم جا گذاشته !


تا من برای یافتن ات دربدر شوم

دیوار را کشیده و در را گذاشته !


بی شبهه آفریده تو را از ژن شراب

آنکس که در خمار تو ما را گذاشته !


با زر کشیده خط لبت را و ناگزیر

در موزه اش برای تماشا گذاشته !  ادامه مطلب ...