در دفترِ شعر من ــ این دیوان معمولی ــ
محبوب من ماهی است با چشمان معمولی!
برعکس آهوهای حیران در هزاران شعر
او نیز چیزی نیست جز انسان معمولی
با پای خود دور از «پریدُم»های دریایی
عمری شنا کردهست در یک وان معمولی
روزی خدا به سینه ی من پا گذاشته
مهر تو را درون دلم جا گذاشته !
تا من برای یافتن ات دربدر شوم
دیوار را کشیده و در را گذاشته !
بی شبهه آفریده تو را از ژن شراب
آنکس که در خمار تو ما را گذاشته !
با زر کشیده خط لبت را و ناگزیر
در موزه اش برای تماشا گذاشته ! ادامه مطلب ...
پشتم از بار غمت خم گشت، بارم را بگیر
از فشار زندگی مُردم، فشارم را بگیر!
این چنین آسوده در کنج دلم ساکن نمان
مثل من در من بچرخ و اختیارم را بگیر
نام خود را -صاف- بر پیشانی من حک کن و
کارتهای -تا ابد بی اعتبارم- را بگیر ادامه مطلب ...
این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است
کـــه بـــه عشق تو قمــــر قاری قرآن شده است
مثــل من باغچـــــه ی خانــه هـــــم از دوری تــــو
بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است
بس کـــه هر تکــه ی آن با هوسی رفت ، دلم
نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است ادامه مطلب ...