در هر نگهت مستی صد جام شراب است
چشمان تو میخانه ی دلهای خراب است
زد شعله به جان چشم فریبای تو هر چند
برق نگهت زودگذر ،همچو شهاب است
زیبایی گلهای جهان دیر نپاید
ای غنچه بزن خنده که هنگام شباب است
مغرور مشو این همه بر سوز خود ای شمع
کاین سازش پروانه هم از روی حساب است
از اوج فلک دیده بر این خاک چو بستیم
دیدیم که پهنای جهان نقش سراب است
ای مرغ شباهنگ مکن ناله که امشب
از عمر مرا آرزوی یک مژه خواب است
*شهدی لنگرودی*
قشنگ بود