قیمت لبهای زرشکی به چند؟


زیره ی کرمان عسل بیرجند
رونق بازار تبسم بخند

ماهیِ قرمز صدفِ رودبار
نیشکر اصل خودِ خاکِ قند

شیره ی خرمای خرمشهر تو
نخل ترین نخل تو..... بالا بلند

عشق غنی گشته ی شهر نطنز
آب و هوای سبلان و سهند
 
ادامه مطلب ...

هرگز تو هم مانند من آزار دیدی؟

هرگز تو هم مانند من آزار دیدی؟
یار خودت را از خودت بیزار دیدی؟

آیا تو هم هر پرده ای را تا گشودی
از چارچوب پنجره دیوار دیدی؟

اصلا ببینم تا به حالا صخره بودی؟
از زیر امواج، آسمان را تار دیدی؟
 
ادامه مطلب ...

ﻋﻤﺮ ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ...

بهار رفت و زمستان من تمام نشد
ﻋﺬﺍﺏ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺑﺎ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ

ﭼﻪ ﮐﻮﻩ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﯼ ﻫﻢ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﻏﻢ ﮐﻮﻫﮑﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ

"ﮐﺠﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﺗﯿﺮﻩ...ﮐﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﯾﺰﻡ*"
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺣﺴﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ 
ادامه مطلب ...

آزادگی

امروز هم به رخوت بی بادگی گذشت
آری گذشت! مستی دلدادگی گذشت

در آتش خیال تو با خود قدم زدم
دوران عاشقی به همین سادگی گذشت

می دانم ای فرشته که باور نمی کنی
شب های قصه گویی و شهزادگی گذشت
 
ادامه مطلب ...

داغ داریم نه داغـی که بر آن اخم کنیم

داغ داریم نه داغـی که بر آن اخم کنیم

مرگمان باد اگر شکوه ای از زخم کنیم


مرد آن است که از نسل سیاوش باشد

"عاشقی شیوه‌ی رندان بلا کش باشد "


چند قرن است که زخمی متوالی دارند

از کویــر آمده‌ها بغض سفالـــــــی دارند  ادامه مطلب ...

عشق بود و عشق...

روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق...حالی داشت

بی خیالِ زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت


با "اشارتِ نظر"* آرامشِ دنیای هم بودیم

نامه هامان گرچه گاهی از غمِ دوری ملالی داشت


در پناهِ گیسوانش دستمان بر گردنِ هم بود

خلوتِ ما در هجومِ برف و باران "چتر" و "شال"ی داشت  ادامه مطلب ...

وقتی کسی را که نداری دوست داری

 وقتی کسی را که نداری دوست داری
با عشق داری روی خود، پا می‌گذاری

وقتی به جای "من"، ضمیرت می‌شود "تو"
از "تو" برایت مانده یک "او" یادگاری

وقتی که غیر از خاطراتی گنگ و مبهم
چیزی نداری که نداری که نداری...
 
ادامه مطلب ...

رسم است زیبــا رو کمی نا مهربان باشد!

پای کسی غیــر از تو حاشا در میان باشد

وقتی که چشمت راوی این داستان باشد


تو باشی و فکر کسی باشم؟چه کس دیده

هرگــز دو تا خورشید در یک آسمـان باشد؟


تلخی تو دلچسب چون سیگار بعد از چای

رسم است زیبــا رو کمی نا مهربان باشد!  ادامه مطلب ...

ای پر از عاطفه در قحط محبت با من

ای پر از عاطفه در قحط محبت با من

کاش می شد بگشایی سر صحبت با من

 
هیچ کس نیست که تقسیم شود در اینجا

درد تنهایی و بی برگی و غربت با من
 
ادامه مطلب ...

هر روز در تنهایی ام غرقم.....


 از جنس خاک این حوالی نیست، خاکی که دنیا بر سرم کرده!

کلّ پزشکان حرفشان این بود: احساس در جسمم ورم کرده


دیوار، قابِ عکس گیجم را مثل لحاف انداخته رویش!
آنقدر از تو دور ماندم که، آغوش دیوار از برم کرده


مثل مترسک های جالیزی با تیره بختی هام خوشبختم!
جای نوکِ چندین کلاغ پیر، این روزها زیباترم کرده

  ادامه مطلب ...

دلاویزترین شعر جهان

از دل افروز ترین روز جهان
خاطره ای با من هست
به شما ارزانی :
سحری بود و هنوز،
گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود .
گل یاس،
عشق در جان هوا ریخته بود .
من به دیدار سحر می رفتم ....
 
ادامه مطلب ...

تو رفته‌ای دل دیوانه‌ای گذاشته‌ای!

تو رفته‌ای دل دیوانه‌ای گذاشته‌ای

دوباره آمده‌ای دانه‌ای گذاشته‌ای


برای حسرت من بوسه‌ای فرستادی

کنار آینه‌ای شانه‌ای گذاشته‌ای


درست آمده‌ای این دل من است، فقط

قدم به خانه‌ی ویرانه‌ای گذاشته‌ای  ادامه مطلب ...

اشعار ارسالی کاربران شکنج 2

گریز


دلتنگ‏ تر از من

خسته ‏تر از من

دلشکسته‏ تر از من

پرنده ‏ای بر آبکوهه‏ ی باد نشسته بود

پشت به جهان کرده بود

و چونان من 

همپای من

از خویش و از جهان می ‏گریخت

*** 

ادامه مطلب ...

نگاه عذر خواهم را نمی بینی

زبانم را نمی فهمی نگاهم را نمی بینی
ز اشکم بی خبر ماندی و آهم را نمی بینی

سخن ها خفته در چشمم نگاهم صد زبان دارد 
سیه چشما! مگر طرز نگاهم را نمی بینی

سیه مژگان من! موی سپیدم را نگاهی کن 
سپید اندام من! روز سیاهم را نمی بینی 
ادامه مطلب ...

یادگار

رفتی دلم شکستی، این دل شکسته بهتر
 پوسیده رشته عشق، از هم گسسته بهتر
 
من انتقــــــام دل را هرگــــــز نگیــرم از تو
این رفته راه ناحق، در خون نشستـــه بهتر
 
در بزم باده‌نوشـــــــان ای غافـل از دل من
بستی دو چشم و گفتم، میخانه بسته بهتر
 
ادامه مطلب ...

روزگار ِ من کجاست...

کفشهای ِ تا به تا و وصـــــــــله دار ِ من کجاست؟ 
خاطرات ِ خوب و شیرین ِ بهـــــــــار ِ من کجاست؟

کوچه هــــــــــــــای ِ خاکی و باهم دویدن هایمان 
شور و شوق ِ خنده ی ِ بی اختیــار ِ من کجاست؟

کاهگل ها عطر ِ دفتـــــــــــــرهای ِ کاهی داشتند 
خاک ِ باران خورده ی ِ ایل و تبــــــار ِ من کجاست؟ 

ادامه مطلب ...

هیچ جز تو....

هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست

هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست!

عـشق می ورزم و می سـوزم و فـریـادم نـه!

دوست می دارم و می خـواهـم و پـرهـیزم نـیست.

 
ادامه مطلب ...

معشوق من!

معشوق من! بعد از تو جایت همچنان خالی است
خالی است جایت در دلم، تا جاودان خالی است

جز تو برای عشـق، کس کاری نخواهد کرد
وقتی نباشی بی تو شهر از عاشقان خالی است

جز تو زنی آغوش من را پر نخواهد کرد
تو میروی و تا ابد این آشیان خالی است
 
ادامه مطلب ...

این است که من معتقدم، عشق زمینی‌ست

تقدیر نه رمل نه در کاسه‌ی چینی‌ست؟!
آینده‌ی ما دورتر از آینه‌بینی‌ست
 
ما هرچه دویدیم، به جایی نرسیدیم
ای باد! سرانجام تو هم گوشه‌نشینی‌ست
 
از خاک مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم؛ عشق زمینی‌ست
 
ادامه مطلب ...

بوی بهار

بوی بهار می شنوم از صدای تو
نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو

ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو

ای صورت تو آیه و آیینه خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
 
ادامه مطلب ...

بی خیالت سر نکردم، بی خیالم سر مکن

بی خیالت سر نکردم، بی خیالم سر مکن
خواب را در چشم های خسته ام باور مکن

اختیارت را به دست باد جادوگر مده
پیش مردم زلف هایت را پریشان تر مکن

امر کن تا بر لب سرخ تو عاشق تر شوم
نامسلمانا! لبم را نهی از منکر مکن
 
ادامه مطلب ...

آوای تو


شب‌ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می‌خواندم از لایتناهی
 
آوای تو می‌آردم از شوق به پرواز
شب‌ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
 
امواج نوای تو به من می‌رسد از دور
دریایی و من، تشنه مهر تو ،چو ماهی
 
ادامه مطلب ...

شیرین تویی و مبدا شعرم لبان توست...

 

باغم، به روشنایی مهتاب قانعم

بیداری ام کنار تو ممکن نبوده است

حالا به چشم های تو در خواب قانعم

چشم تو صحن مسجدی آرام و دوردست

می آیم و به گوشه ی محراب قانعم

 

ادامه مطلب ...

دو فصل است ...


خوشم با شمیم بهاری که نیست 

غباری که هست و سواری که نیست

به دنبال این ردّ خون آمدم

 پی دانه های اناری که نیست

مگردید بیهوده ای همرهان

   ادامه مطلب ...