غزل بانو...


ها ، غزل بانو ! برایم شعر عالی پست کن

عکسی از شب های قبل از خشکسالی پست کن


آنقدر دور از توام، رفته بهار از خاطرم

چند تا از غنچه های سرخ قالی پست کن


خسته می چرخم در این ویرانه ی غرق سکوت

پاکتی از بوسه های خشک و خالی پست کن

  ادامه مطلب ...

در آمد پدرم!!!!!

مثل هر شب، هوسِ عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگی‌ام بی خبرم

این همه فاصله، ده جاده و صد ریلِ قطار
بال پرواز دلم کو، که به سویت بپرم؟
.
از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من!|
بین این قافیه‌ها گم شده و در‌به‌درم 
ادامه مطلب ...

غزلی زیبا از مجموعه ( جنگ میان ما دو نفر کشته می دهد)



به جای این که در شب¬های من خورشید بگذارید
فقط مرزی میانِ باور و تردید بگذارید
 
همیشه باد در سر دارم و همزاد مجنونم
به جای باد در «فرهنگِ عاشق» بید بگذارید
 
همین که عشق من شد سکّه ی یک پولِ این مردم
مرا بر سفره های هفت سینِ عید بگذارید!
  

ادامه مطلب ...

تاریخ

تا آمدی تمام وجودم نگاه شد
احساس بی ملاحظه ام سر به راه شد

خورشید از حضور تو الگو گرفت وُ بعد-
زیباتر از همیشه ی خود، مثل ماه شد!

تا گفتم عاشق اَت شده ام، دورتر شدی
سهمِ من از وجود تو اندوه و آه شد
 
ادامه مطلب ...

هر روز در تنهایی ام غرقم.....


 از جنس خاک این حوالی نیست، خاکی که دنیا بر سرم کرده!

کلّ پزشکان حرفشان این بود: احساس در جسمم ورم کرده


دیوار، قابِ عکس گیجم را مثل لحاف انداخته رویش!
آنقدر از تو دور ماندم که، آغوش دیوار از برم کرده


مثل مترسک های جالیزی با تیره بختی هام خوشبختم!
جای نوکِ چندین کلاغ پیر، این روزها زیباترم کرده

  ادامه مطلب ...

کبریت های بی خطر خیلی خطر دارند!

دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارند
دیوانـه ها از حال هــم امّا خبر دارند
آیینه بانـــو! تجربه این را نشان داده:
وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارند
تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است
اصلاً تمــام قرص ها جز تــــو ضـــــرر دارند 
ادامه مطلب ...