بوی بهار می شنوم از صدای تونازکتر از گل است گل ِ گونه های توای در طنین نبض تو آهنگ قلب منای بوی هر چه گل نفس آشنای توای صورت تو آیه و آیینه خداحقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریرآورده ام که فرش کنم زیر پای تورنگین کمانی از نخ باران تنیده امتا تاب هفت رنگ ببندم برای توچیزی عزیزتر ز تمام دلم نبودای پاره ی دلم، که بریزم به پای توامروز تکیه گاه تو آغوش گرم منفردا عصای خستگی ام شانه های تودر خاک هم دلم به هوای تو می تپدچیزی کم از بهشت ندارد هوای توهمبازیان خواب تو خیل فرشتگانآواز آسمانیشان لای لای توبگذار با تو عالم خود را عوض کنم:یک لحظه تو به جای من و من به جای تواین حال و عالمی که تو داری، برای مندار و ندار و جان و دل من برای تو *قیصر امین پور*