هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد ادامه مطلب ...
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را
در من اثرِ سخت ترین زلزله ها را
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
ادامه مطلب ...
لحظهی دیدار نزدیک است
باز من دیوانهام، مستمهمین که هستی و این لحظه های زیبا هست
همین که هستم و طومار آرزو ها هست
همین که صحبت دیشب کشید تا امشب
همین که امشب مان را پلی به فردا هست
همین که هستی و در هستی تو من هستم
همین که هست ، مرا نیست، نیست ، اما هست
ادامه مطلب ...
تماشایی ترین تصویر دنیا می شوی گاهی
دلم می پاشد از هم ،بس که زیبا می شوی گاهی
حضور گاه گاهت بازی خورشید با ابر است
که پنهان می شوی گاهی و پیدا می شوی گاهی
به ما تا می رسی کج می کنی یکباره راهت را
ز ناچاریست گر همصحبت ما می شوی گاهی
ادامه مطلب ...