باغم، به روشنایی مهتاب قانعم
بیداری ام کنار تو ممکن نبوده است
حالا به چشم های تو در خواب قانعم
چشم تو صحن مسجدی آرام و دوردست
می آیم و به گوشه ی محراب قانعم
گیسوی تابدار تو تاب از دلم ربود
یک عمر با همین دل بی تاب قانعم
شیرین تویی و مبدا شعرم لبان توست