دل پاییــــز نـــدارد غـــم جانکــــــاه مـرا
رفتنــــی هستـــم ،اگرباز کنـــی راه مرا
رفتـــــم،اما نرســیدم به تو،دریا نشــــدم
مانـــــدی،اما نرســـانـدی به خــدا آه مرا
تو فقط پلک بزن،کار تو جـاری شــدن است
باغم، به روشنایی مهتاب قانعم
بیداری ام کنار تو ممکن نبوده است
حالا به چشم های تو در خواب قانعم
چشم تو صحن مسجدی آرام و دوردست
می آیم و به گوشه ی محراب قانعم
ادامه مطلب ...