زﻧﺪﮔﯽ ﮐﻠﺒﻪ ﯼ ﺩﻧﺠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ی ﺧﻮﺩ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ دﺍﺭﺩ.... ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ.
ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺷﺮ ﺷﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ
ﺑﻪ ﺷﻔﺎﺑﺨﺸﯽ ﯾﮏ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
پرکن پیاله را
کاین آب آتشین
دیریست ره به حال خرابم نمی برد
این جامها
که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد
.....
بهشت یعنی :
یک موسیقی ملایم باشد
"تو" اینجا باشی ...
سرت روی پایم ...
دست راستم لای موهایت ...
و دست چپم در حال نوشتن شعر ...
اما صبر کن
ادامه مطلب ...
خسته ام،چیست سرانجام پریشانی من؟
فاصله چند قدم مانده به ویرانی من؟
ابردر حیرت خونگریه ی شبهای من است
باد،مبهوت ازین دست پریشانی من
به کجا می رود این قافله جز مرز جنون
به کجا قافله ی بی سر و سامانی من؟
اثر زیبای علینقی وزیری با نام "رنگ شوشتری" (بخوانید Reng) در گوشه شوشتری در دستگاه همایون تقدیم حضور شما همراهان گرامی شکنج می شود. برای دانلود به ادامه مطلب بروید.
کانال تلگرام ما با آپدیت روزانه:
telegram.me/omicml
آنقَدَر بی تو در این شهر خرابم که نگو
آنقَدَر دوری تو داده عذابم که نگو
مثل یک پیچک غمگین شده از رفتن تو
تا بیایی همه جا در تب و تابم که نگو
فکر کردی بروی مثل تو آرام شوم
به خدا کوره ی سوزان و مذابم که نگو
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
استاد جلیل شهناز، قطعه ای در آلبوم "زبان تار" اجرا کرده اند که در هیچ یک از دستگاه های موسیقی ایرانی نیست!!! این قطعه که "شور دشت" (چیزی بین شور و دشتی) نام دارد، تقدیم حضور شما سروران گرامی و دوستداران موسیقی ایرانی می شود. کانال رسمی ما را در تلگرام دنبال کنید:
telegram.me/OMICML
راه پیدا کردن گنج جهان جز رنج نیست
رنج آن را راست می گویند اما گنج نیست
گاه می افتد به خاک گه می غلتد به رود
هیچ رازی در فرو افتادن نارنج نیست
گاه سربازی شجاعی گاه شاهی ناامید
روز وشب چیزی به جز تکرار یک شطرنج نیست
ادامه مطلب ...
چنین که برده شراب لبت ز دست مرا
مگر به دامن محشر برند مست مرا
چگونه از سرکویت توان کشیدن پای
که کرده هر سر موی تو پای بست مرا
کبود شد فلک از رشک سربلندی من
که عشق سرو بلند تو ساخت پست مرا ادامه مطلب ...
تا شعلة هجران تو خاموش کنم
بر آتش دل ز صبر، سرپوش کنم
بسیار بکوشیدم و، نتوانستم
یک لحظه غم تو را فراموش کنم
ای کاش، دمی دهد امانم این اشک
تا نقش تو را به دیده منقوش کنم
ادامه مطلب ...
باز هم مثل همیشه غرق بودی در کتاب
کنج کافه پشت میزی بودی و لیوان آب...
آمدم از عمد پایم را زدم محکم به میز
آه! شرمنده! حواسم رفت توی این کتاب
دشمنت شرمنده آقا! آب یعنی روشنی
بیخیالش! پس شما هم خواندهاید این را جناب
ادامه مطلب ...
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت
چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند
شعلهای بود که لرزید ولی جان نگرفت
دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی ...
قصهی عاشقی ما سر و سامان نگرفت
تو را آن گونه میخواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش را
تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که
نمیدانم زمانش را، نمییابم مکانش را
من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را
ادامه مطلب ...گفته بودی که دگر زلف پریشان نکنی
ماه را روز و شب چارده حیران نکنی
تو مگر قول ندادی ندهی مو به نسیم
دل عشاق به یک زلزله ویران نکنی
نذر کردی که نبندی بغل پنجره تا
شهر ویران مرا قمصر کاشان نکنینکنی ادامه مطلب ...
جای ماندن نیست،دنیا را رها کن پر بکش
قهوه ات را مَرد ،امشب با کمی سم سر بکش
بی تفاوت رد شو از مردم، میان دفترت
سنگ باش و گوش احساسات خود را کَر بکش
گوشه ای دور از هیاهوهای شهر لعنتی
پُک بزن سیگار خود را،زجر هم کمتر بکش!
ادامه مطلب ...یک شهر را دیوانه با پیراهنت کردی
لیلا چرا پیراهن زیبا تنت کردی ؟ !
فرعون شهرم ، دل به دریا زد همان شب که
جادوگری با چشم های روشنت کردی
تو دخت چنگیزی که ما را مثل نیشابور
آواره ی دیوار چین دامنت کردی
ادامه مطلب ...شکستنیتر از آنم که سنگ برداری
و یا به خاطرهای دیرسال بسپاری
تویی که میروی از پیش من ، نمیدانم
چهقدر از من و حال دلم خبر داری ؟
من و دل و غزلم سالهاست زندانیم
در این اتاقک مرطوب چاردیواری ادامه مطلب ...
تو را
نه کوسه درید و نه آب دریا خورد
تو آن کنایه ی تلخی
که شبی غمگین
زبان موج ، به تدریج بر لب آورد
ترانه ی بسیار زیبای "موی سپید" با صدای علی اکبر گلپایگانی را برای شما همراهان گرامی آماده کرده ایم. امیدواریم مورد پسند شما همراهان ارجمند قرار بگیرد. شما می توانید این ترانه ی زیبا را در شکنج گوش دهید و یا در ادامه مطلب دانلود نمایید.
مرد میدان نیستی! یا پشت سنگر را بگیر؛
یا جلوی جنگهای نابرابر را بگیر!
پایه ی دیوار قلعه قدر کافی محکم است!
ول کن آن دیوار را و پشت این در را بگیر !
تصنیف بسیار زیبا و ماندگار "جان جهان" از اساتید جاودانه ی موسیقی ایران زمین، شجریان و مشکاتیان تقدیم حضور شما سروران و همراهان گرامی می گردد. غزل این تصنیف از مولانا بوده که با آهنگسازی زنده یاد پرویز مشکاتیان و با صدای آسمانی استاد محمدرضا شجریان اجرا شده است. شما می توانید این آهنگ را هم در شکنج گوش کنید و هم همراه با شعر در ادامه مطلب دانلود نمایید.
بیستون! دارم به شهر عشق،تنها می روم
رود هستم ،بی کس و غمگین به دریا می روم
زائـــرم.. امشب کنارت استراحت می کنم
حرف ها دارم بگویم ،بعد از اینجا می روم
در دلم ته مانده های زندگی جان داده است
بی خود از خویشم به دنبال مسیحا می روم
سوت قطار، غسل زیارت، دم اذان
چشمی که باز خیره شده سوی آسمان
یا ایها الغریب منم آن مسافر
دلتنگ و بی قرار...پر از دردِ بی نشان
باب الجواد، بارش باران، اذان صبح
نقاره خانه، صحن گهرشاد، سایـبان
ادامه مطلب ...
بی تو به سامان نرسم، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تو
من همه تو، تو همه تو، او همه تو، ما همه تو
هر که و هرکس همه تو، این همه تو، آن همه تو
من که به دریاش زدم تا چه کنی با دل من
تخته تو و ورطه تو و ساحل و توفان همه تو
ادامه مطلب ...