یادگار

در دامن این مخوف جنگل واین قلّه که سر به چرخ سوده ست
اینجاست که مادرِ منِ زار  گهواره ی من نهاده بودست
اینجا ست ظهور طالع نحس
کامد طفلی زبون به دنیا  بیهوده بپرورید مادر
عشق آمد و در وی آشیان ساخت بیچاره شد او ز پای تا سر
دل داد ندا بدو که : بر خیز
اینجاست که من به ره فتادم بودم با برهّ ها هما غوش
ابر و گل و کوه پیش چشمم آوازه ی زنگ گلّه در گوش
یا ناله ی آبها هماهنگ 
ادامه مطلب ...

ناز معشوق دل آزار خریدن دارد

خنده ات طرح لطیفی است که دیدن دارد

ناز معشوق دل آزار خریدن دارد

فارغ از گلّه و گرگ است شبانِ عاشق

چشم سبز تو چو دشتی است! دویدن دارد

شاخه ای از سر دیوار به بیرون جسته

بوسه ات میوه ی سرخی است که چیدن دارد 

ادامه مطلب ...

میراث

دکلمه میراث با صدای شاعر اثر مهدی اخوان ثالث (م. امید).

شما میتوانید این اثر زیبا را در شکنج گوش دهید و یا در ادامه مطلب همراه با متن شعر دانلود نمایید.



لینک دانلود و متن شعر در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...

آتش پنهان

آغاز من ، تو بودی و پایان من تویی 
آرامش پس از شب توفان من تویی
حتی عجیب نیست، که در اوج شک و شطح
زیباترین بهانه ایمان من تویی 
ادامه مطلب ...

می نشستی بر دل و با دل مصیبت داشتم

حرفهایت طعم باران، طعم شبدر داشتند

چشم هایت شرم شیرین کبوتر داشتند

می نشستی بر دل و با دل مصیبت داشتم

من که این بودم، ببین باقی چه در سر داشتند!

میشکفتم گل به گل تا میشنفتم از لبت

نقشه ها هر جا تو بودی نقش قمصر داشتند 

ادامه مطلب ...

دو رباعی از میرشکاک

عریانم و رنگ و بویی ار هست تویی

ویرانم و آرزویی ار هست تویی

استاد هزار شیوه نیرنگ منم

با این همه، های و هویی ار هست تویی  ادامه مطلب ...

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند 

پوشانده‌اند "صبح" تو را "ابرهای تار 

تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند  

ادامه مطلب ...

چند رباعی از یوسفعلی میرشکاک

یاری که ازو به دل غباری دارم
با زلف شکسته اش قراری دارم
با او پس ازین مرگ در اعماق عدم
آن سوتر از این وجود کاری دارم
 
ادامه مطلب ...

ﺧﺮﺍﺑﻢ، ﺯِ ﻣﺴﺘﯽ ﺧﺮﺍﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ!

ﺧﺮﺍﺑﻢ، ﺯِ ﻣﺴﺘﯽ ﺧﺮﺍﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺷﺮﺍﺑﻢ، ﺳﺮﺍﭘﺎ ﺷﺮﺍﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺭﻩ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﻢ
ﺩﻫﺪ ﺧﺎﺭ ﺻﺤﺮﺍ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﯼ ﺳﺮ ﻧﻬﻢ ﻧﺎﻟﻪ ﺧﯿﺰﺩ
ﻏﻤﻢ، ﺣﺴﺮﺗﻢ، ﺍﻟﺘﻬﺎﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺯ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻩ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﮔﺮﺩﺩ
ﻣﮕﺮ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﻓﺘﺎﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ؟ 
ادامه مطلب ...

هایکوی ایرانی 2

زنجره ها همه با هم می خوانند

بارش برگ بید

در خنکای خزانی

(سید علی صالحی)

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد،
گرچه آدم زنده بود. 
ادامه مطلب ...

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد 

بر خلاف جهت اهل ریا رفتم وشد


ریش خود را ز ادب صاف نمـودم با تیـــغ

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم وشد


با بـــوی ادکلنـــی گشت معطر بدنــــم

عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد


حمد را خواندم و آن مد "ولاالضالین" را

ننمودم ز تــــه حلق ادا رفتـــــــم و شد  ادامه مطلب ...

فانوس بندری

زیبای من ،عروس قشنگ شمالها

ای انـتـهای خـوب همه احتمالـها


تا از خطوط ممتد چشمان من روی

پـر می شود تمام شبم از سئوالها 

ادامه مطلب ...

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته: پیشنهاد 50 هزار دلاری به یغما!!!

شعر زیر رو بخونید و پیشنهاد اماراتی ها به یغما رو هم ببینید!!!


تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته


جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته خوشبخته

جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت، ارزش نیست

جواب هم صدایی ها، پلیس ضده شورش نیست

نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره

دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمی زاره 
ادامه مطلب ...

غم تو

امشب غم تو در دل دیوانه نگنجند 

گنج است و چه گنجی که به ویرانه نگنجد 

تنهایی ام امشب که پر است از غم غربت 

آن قدر بزرگ است که در خانه نگنجد 

بیرون زده ام تا بدرم پرده ی شب را 

کاین نعره ی دیوانه به کاشانه نگنجد 

ادامه مطلب ...

روح پاره پاره

نمونه ای از اشعار شیرکو بیکه س با ترجمه سید علی صالحی:

متن کردی شعر

له ژیر زه وی ته نگه نه فسی ئه م روحه کون کونه دا

سه عاته کانی غه ریبیم

واگونی له یه ک به ستراون

هه مو روژی ئه رون و دین،دین و ئه رون

له ویستگه ی چاوه روانی دا

له ویستگه ی مال ئا وایی دا

درگای نه سروتیان بی وچان: 
ادامه مطلب ...

پاییز

یاد داری که موسم پاییز

جانب باغ و بوستان رفتیم


دست در دست یکدگر باهم

از پی دیدن خزان رفتیم


پنجه های چنار زرد و نزار

زیر پای من و تو می شد خرد


باد پاییز های و هوی کنان

برگها را به هر طرف می برد  ادامه مطلب ...

دل من سیاس ولی آبی رو خیلی دوس دارم

دل من سیاس ولی آبی رو خیلی دوس دارم
روزای روشن آفتابی رو خیلی دوست دارم

لباتو وربچین و هرچی میخوای بگی،بگو
اَخم و تَخم از لب عنّابی رو خیلی دوس دارم 
ادامه مطلب ...

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم 

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم 


یک قطره آبم که در اندیشه دریا 

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم  

ادامه مطلب ...

پاییز شدیم

پاییز شدیم بی بهارستانت
سرریخته ایم پای دارستانت
ما گم شده ایم شاخه ای نور بیار
از آتش روشن انارستانت

هنوز بی تو مانده ام

گر چه خویش را به هر چه خواستم رسانده ام

عشق من ! قبول کن هنوز بی تو مانده ام


تو، نهایت تمام قله های دوردست

من، کسیکه عشق را به قله ها رسانده ام


هر شب از هزار و یک شبی که با تو بوده ام

دامنی ستاره پیش پای تو فشانده ام  ادامه مطلب ...

بگذار تا بگریم

بگذار تا بگریم بر دامن شب ای شب

بگذار تا بسوزم در آتش تب ای شب


افسرده و نزارم چندان جگر ندارم

تا از جگر برآرم فریاد یارب ای شب


بی تابم و نیابم از هیچ سو مفرّی

می پویم و نجویم ملجا و مهرب ای شب  ادامه مطلب ...

دریغ

به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟

دل خسته لرزید و گفتا دریغ

به دل گفتم از عشق چیزیت هست؟

بگفتا که هست آری اما دریغ

بلی از من و عمر ناپایدار

نمانده ست بر جای الا دریغ  ادامه مطلب ...

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن

من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن

به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای

دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن

دلی چو آینه دارم نهاده بر سر دست

ببین به گوشه ی چشمی و خودنمایی کن 
ادامه مطلب ...

تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت

تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت
عـاشقی ها از دلـم دیوانگی هـا از سرم
شمع لرزان نیستم تا ماند از من اشک سرد
آتـشــی جــاویــــد باشـــد در دل خاکـستـــــرم
سـرکـشـــی آمــوخت بخت از یـار یـا آمــوخت یار
شـیـــــوه بــازیــگـــــــری از طــالـــــــع بــازیـگــــــرم؟
خــاطـــرم را الفتـــی بـا اهـل عالـــم نیســت نیســت
کــــز جهــــانی دیـگــــرنــد و از جهـــانــــی دیـگــــرم. . .