بی تو طوفان زده دشت جنونم

جوابیه ی هما میر افشار به شعر کوچه(بی تو مهتاب شبی...)فریدون مشیری


بی تو طوفان زده دشت جنونم

صید افتاده بخونم
تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم ؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
 

ادامه مطلب ...

دل من سیاس ولی آبی رو خیلی دوس دارم

دل من سیاس ولی آبی رو خیلی دوس دارم
روزای روشن آفتابی رو خیلی دوست دارم

لباتو وربچین و هرچی میخوای بگی،بگو
اَخم و تَخم از لب عنّابی رو خیلی دوس دارم 
ادامه مطلب ...

ندارم چشم من، تاب نگاه صحنه سازی ها...

ندارم چشم من، تاب نگاه صحنه سازی ها

من یکرنگ بیزارم، از این نیـــرنگ بازی ها


زرنگی، نارفیقا! نیست این، چون باز شد دستت

رفیقــان را زپا افکـــندن و گـــردن فرازی ها

ادامه مطلب ...

نفرین

نفرین ابد بر تو که آن ساقی چشمت

دردی کش خمخانه ی تزویر و ریا بود

پرورده مریم هم اگر چشم تو می دید

عیسای دگر می شد و غافل ز خدا بود

 

نفرین ابد بر تو که از پیکر عمرم

نیمی که روان داشت جدا کردی و رفتی

نفرین ابد بر تو که این شمع سحر را

در رهگذر باد رها کردی و رفتی  ادامه مطلب ...

عجب صبری خدا دارد

استاد معینی کرمانشاهی 

 

 عجب صبری خدا دارد!


اگر من جای او بودم.

همان یک لحظه اول ،

که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،

جهانرا با همه زیبایی و زشتی ،

بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،

بر لب پیمانه میکردم .  ادامه مطلب ...