شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت...

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت

دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت 


شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست

دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت  

ادامه مطلب ...

تا تو با منی...

تا تو با منی ، زمانه با من است

بخت و کام ِ جاودانه با من است

تو بهار ِ دلکشی و من چو باد

شور و شوق ِ صد جوانه با من است

یاد ِ دلنشین ات ، ای امید ِ جان

هر کجا روم ، روانه با من است  ادامه مطلب ...

دختر ِ خورشید

در نهفت ِ پرده ی شب 

دختر ِ خورشید 

نرم می بافد 

دامن ِ رقاصه ی صبح ِ طلایی را 

وز نهانگاه ِ سیاه ِ خویش

می سراید مرغ ِ مرگ اندیش : 

- " چهره پرداز ِ سحر مرده ست !

چشمه ی خورشید افسرده ست ! "   ادامه مطلب ...

تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی


امروز
نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی، که پس پرده نهان است
گر مرد رهی ؛ غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
 
ادامه مطلب ...

حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست

حاصلی از هنر عشق  تو جز حرمان نیست

آه از این درد که جز مرگ  من اش درمان نیست

این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم

که بلاهای وصال  تو کم از هجران نیست 

آنچنان سوخته این خاک  بلا کش که دگر

انتظار  مددی از کرم  باران نیست 

ادامه مطلب ...

مهی که مزد وفای مرا جفا دانست

مهی که مزد وفای مرا جفا دانست

دلم هر آنچه جفا دید ازو وفا دانست

روان شو از دل خونینم ای سرشک نهان 

چرا که آن گل خندان چنین روا دانست

صفای خاطر آیینه دار ما را باش

که هر چه دید غبار غمش صفا دانست 

ادامه مطلب ...

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن

من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن

به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای

دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن

دلی چو آینه دارم نهاده بر سر دست

ببین به گوشه ی چشمی و خودنمایی کن 
ادامه مطلب ...