دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن

من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن

به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای

دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن

دلی چو آینه دارم نهاده بر سر دست

ببین به گوشه ی چشمی و خودنمایی کن  

ز روزگار میاموز بی وفایی را

خدای را که دگر ترک بی وفایی کن

بلای کینه ی دشمن کشیده ام ای دوست

تو نیز با دل من طاقت آزمایی کن

شکایت شب هجران که می تواند گفت

حکایت دل ما با نی کسایی کن

بگو به حضرت استاد ما به یاد توایم

تو نیز یادی از آن عهد آشنایی کن

نوای مجلس عشاق نغمه ی دل ماست

بیا و با غزل سایه همنوایی کن



* این شعر را استاد هوشنگ ابتهاج برای استاد حسن کسایی سروده است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد