می نشستی بر دل و با دل مصیبت داشتم

حرفهایت طعم باران، طعم شبدر داشتند

چشم هایت شرم شیرین کبوتر داشتند

می نشستی بر دل و با دل مصیبت داشتم

من که این بودم، ببین باقی چه در سر داشتند!

میشکفتم گل به گل تا میشنفتم از لبت

نقشه ها هر جا تو بودی نقش قمصر داشتند 

 

عشق در این عصر پر نفرت کلاه تازه ایست

تا که بگذارند برخی، عده ای برداشتند....

هرگز از امثال تو خالی نمی شد روزگار

نصف خودکارت اگر آن عده جوهر داشتند


نظرات 1 + ارسال نظر
عسل شبرو 24 آذر 1392 ساعت 02:31 ق.ظ http://shabro.blogsky.com

به نقاش بگو اگر خواستی تصویری از غم بکشی
چشمهای من اینجاست
عکسی گرفته
از لحظه های دلگیر زندگی

درود بر شما همراه همیشگی شکنج. بسیار زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد