حالیا بار دگر چرخ سر کین افتاد
چرخ خونخوار بر آن شیوه ی دیرین افتاد
قصه ی عشق همان بود ولی ناغافل،
تیشه اینبار نگر؛ بر سر شیرین افتاد!
خود نشابور غزل چاره به جز صبر ندید
زلف عطار چو در چنگ تموچین افتاد
ادامه مطلب ...
(شعله رقصان غزل در گذشت، روحش شاد و یادش گرامی)
رفت آن
سوار کولی با خود تو را نبرده
شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده
کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟
خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشه
چشم سیاه چادر با این چراغ مرده
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو میخواندم از لایتناهی
آوای تو میآردم از شوق به پرواز
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو به من میرسد از دور
دریایی و من، تشنه مهر تو ،چو ماهی
ادامه مطلب ...
اشک چشمم اثــری در دل جانانه نکرد
آخر این سیل، رهی باز در آن خانه نکرد
آن چنان کــرد بجان آتش سودای غمت
کاتش شمـــع ببال و پـــر پروانـــه نکــرد
باغم، به روشنایی مهتاب قانعم
بیداری ام کنار تو ممکن نبوده است
حالا به چشم های تو در خواب قانعم
چشم تو صحن مسجدی آرام و دوردست
می آیم و به گوشه ی محراب قانعم
ادامه مطلب ...
پس از استقبال همراهان گرامی شکنج، بخش سوم آموزش سه تار از کتاب اول زنده یاد استاد جلال ذوالفنون نیز بصورت صوتی و ﺑﺎ اﺟﺮاﻱ خود استاد برای شما در سایت قرار گرفت. قیمت خرید این بخش همچون دیگر بخشها فقط 2000 تومان می باشد. برای خرید نسخه با کیفیت کتاب اینجا را کلیک کنید و برای خرید سی دی صوتی به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
ادامه مطلب ...دل نهــــادن بر پشیـــمــــانی چـه سود؟
کـــــان پشیـــمان سوز ِ مهرافزا گـذشت
نــازنیــــنا! ســـرگــــــرانــــی تــا بچـــند؟
تــا بـجـنبــی ، روزگـــار از مـــا گـــذشت
ســـایـــه، بــر دامــــان ِ مــغرب پا کشید
آفـتــاب، از ســیـنـه ی صحـــرا گـــذشت ادامه مطلب ...
خوشم با شمیم بهاری که نیست
غباری که هست و سواری که نیست
به دنبال این ردّ خون آمدم
پی دانه های اناری که نیست
مگردید بیهوده ای همرهان
دست بر شانه ات افتاد و ... لب افتاد به کار
مست از روز تو بودم ... که شب افتاد به کار
باد پیچید به موهای تو و ... راه افتاد
بعدِ یک عمر به چشمَ م ... گذرِ ماه افتاد
باد آهنگ خوشی داشت ...که تنبور نداشت
مستیِ چشم تو را، حضرت انگور نداشت
ادامه مطلب ...
رفته... هنوز هم نفسم جا نیامدهست
عشق کنار وصل به ماها نیامدهست
معشوق آنچنان که تویی دیده روزگار
عاشق چو من هنوز به دنیا نیامدهست
ادامه مطلب ...
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
ادامه مطلب ...
شعر زیر که در اکثر سایت های ادبی با نام شاعر گرامی آقای گلسرخی درج شده و ما هم دچار این اشتباه شده بودیم، با پیام شاعر اصلی جناب آقای سهراب صمصامی، اصلاح وتقدیم حضور شما همراهان عزیز می شود.
ضمن پوزش و تشکر از شاعر عزیز آقای صمصامی بابت ارسال مدارک مستند مبنی بر سرایش شعر توسط ایشان.
دگر صبح است و پایان شب تار است
دگر صبح است و بیداری سزاوار است
دگر خورشید از پشت بلندی ها نمودار است
دگر صبح است
دگر از سوز و سرمای شب تاریک ، تن هامان نمی لرزد
دگر افسرده طفل پابرهنه ، از زبان ما در شب ها نمی ترسد
دگر شمع امید ما چو خورشیدی نمایان است
دگر صبح است
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز
من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست ادامه مطلب ...
هرچه نامت می نشیـند بر لبانم بیشتر
لرزه می افتـد به سرتاپای ِ جانم بیشتر
دوســتت دارم چنان که آیدا را شاملو
وای اگر که بو کنند از این دهانم بیشتر
سهم ِ شیرین گرچه از فرهاد شد یک بیستون
سهم ِ تو از چلستــــون ِ اصفهانم بیشتر
پیرهن از رنگ های ِ شاد می پوشی و من
میشود رنگین کمان در آسمــــانم بیشتر ادامه مطلب ...
روزی خدا به سینه ی من پا گذاشته
مهر تو را درون دلم جا گذاشته !
تا من برای یافتن ات دربدر شوم
دیوار را کشیده و در را گذاشته !
بی شبهه آفریده تو را از ژن شراب
آنکس که در خمار تو ما را گذاشته !
با زر کشیده خط لبت را و ناگزیر
در موزه اش برای تماشا گذاشته ! ادامه مطلب ...
بسوزان بسوزان بسوزان
شعرهایم را بسوزان
خاطرات عمر شیرین مرا
یادبود عشق دیرین مرا
در سکوت بی سرانجام بیابان
آتشی از استخوانم برفروزان
درمیان بوته های خشک بی جان
در غبار آسمانگردبیابان
بسوزان بسوزان شعر هایم را بسوزان ادامه مطلب ...
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
آتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم ادامه مطلب ...
این برنامه با همکاری هنرمندان سیمین غانم، سیاوش، علی تجویدی و منصور صارمی اجرا شده است. غزل این برنامه از حافظ و شعر ترانه از عبدالله الفت می باشد. آهنگسازی این برنامه را علی تجویدی بر عهده داشته است. گوینده: رضا معینی
شما می توانید این برنامه را در شکنج گوش دهید و یا با لینک مستقیم در ادامه مطلب دانلود نمایید.
معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گردپنهان بود
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری رانشان می داد ادامه مطلب ...
زمان درکنارم عبث می زند موج !
نه درمن غزل می زند بال،
نه در دل هوس می زند موج !
***