گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

تا زودتر از واقعه گویم گله ها را


چون آینه پیش تو نشستم که ببینی

در من اثرِ سخت ترین زلزله ها را


پر نقش تر از فرشِ دلم بافته ای نیست

از بس که گره زد به گره حوصله ها را

 

ادامه مطلب ...

همین که هستی...

همین که هستی و این لحظه های زیبا هست
همین که هستم و طومار آرزو ها هست

همین که صحبت دیشب کشید تا امشب
همین که امشب مان را پلی به فردا هست

همین که هستی و در هستی تو من هستم
همین که هست ‌، مرا نیست، نیست ، اما هست
 
ادامه مطلب ...

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

 

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است 

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است


اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست 

من از تو می نویسم و این کیمیا کم است


دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز 

من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست  ادامه مطلب ...

غزل

امشب غزل مرا به هوایی دگر ببر
تا هر کجا که میبردت بال و پر ببر

تا ناکجا ببر که هنوزم نبرده ای
این بارم از زمین و زمان دورتر ببر

 اینجا برای گم شدن از خویش کوچک است
جایی که گم شوم دگر از هر نظر ببر 
ادامه مطلب ...