شعله و باد

دریا که تو دلبسته‌ی آنی ز تو دل کند

ای رود به این تجربه‌ی تلخ نپیوند!


تنهایی من آینه‌ی عبرت من شد

دلها که شکستند از این آینه هرچند


گفتی نگران منی و روز جدایی

در چشم من اشک است، به لبهای تو لبخند

  ادامه مطلب ...

روزی خدا به سینه ی من پا گذاشته

روزی خدا به سینه ی من پا گذاشته

مهر تو را درون دلم جا گذاشته !


تا من برای یافتن ات دربدر شوم

دیوار را کشیده و در را گذاشته !


بی شبهه آفریده تو را از ژن شراب

آنکس که در خمار تو ما را گذاشته !


با زر کشیده خط لبت را و ناگزیر

در موزه اش برای تماشا گذاشته !  ادامه مطلب ...