ای رود به این تجربهی تلخ نپیوند!
دلها که شکستند از این آینه هرچند
در چشم من اشک است، به لبهای تو لبخند
روزی خدا به سینه ی من پا گذاشته
مهر تو را درون دلم جا گذاشته !
تا من برای یافتن ات دربدر شوم
دیوار را کشیده و در را گذاشته !
بی شبهه آفریده تو را از ژن شراب
آنکس که در خمار تو ما را گذاشته !
با زر کشیده خط لبت را و ناگزیر
در موزه اش برای تماشا گذاشته ! ادامه مطلب ...