همیشه در خیال من ز شعله گرمتر تویی
چه گرم دوست دارمت اجاق سرداگر تویی
نه آتشی که بیهنر به تاب شعله بیندت
زبانهی هنرــ بلی ــ زبان شعلهور تویی
نه شاخسار گلبنی که زینت سرا شوی
چو نارون به سایهها امید دهگذر تویی ادامه مطلب ...
حالیا بار دگر چرخ سر کین افتاد
چرخ خونخوار بر آن شیوه ی دیرین افتاد
قصه ی عشق همان بود ولی ناغافل،
تیشه اینبار نگر؛ بر سر شیرین افتاد!
خود نشابور غزل چاره به جز صبر ندید
زلف عطار چو در چنگ تموچین افتاد
ادامه مطلب ...ستاره دیده فروبست و آرمید بیا
شراب نور به رگ های شب دوید بیا
ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا
شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا ادامه مطلب ...
نه نام کس به زبانم نه در دلم هوسی
ز زندگی همین بس که میکشم نفسی
جهان و شادی آن کام دوستان را باد
پر شکسته ی ما باد و گوشه ی قفسی
از آن به خنجر حسرت نمیدرم دل خویش
که یادگار بر او مانده داغ عشق کسی
ادامه مطلب ...بر من گذشتی، سر بر نکـــــــردی
از عشق گفتم ، بـــــاور نکـــــردی
دل را فـکندم ارزان بــه پــــــایت
سودای مهـرش در ســــــر نکردی
گفتم گـــــلم را می بویی از لطف
حتی به قهرش پــــرپـــر نـــکردی ادامه مطلب ...
مطرب دوره گرد باز آمد
نغمه زد ساز نغمه پردازش
سوز آوازه خوان دف در دست
شد هماهنگ ناله سازش
پای کوبان و دست افشان شد
دلقکِ جامه سرخ چهره سیاه
تا پشیزی ز جمع بستاند
از سر خویش بر گرفت کلاه ادامه مطلب ...