آنچنانکه خاک در خود ریشه های تاک را
عصمت باران نمی شوید گناه خاک را
دوست دارم ، دوست دارم این شب نمناک را
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را
در من اثرِ سخت ترین زلزله ها را
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
ادامه مطلب ...
همین که هستی و این لحظه های زیبا هست
همین که هستم و طومار آرزو ها هست
همین که صحبت دیشب کشید تا امشب
همین که امشب مان را پلی به فردا هست
همین که هستی و در هستی تو من هستم
همین که هست ، مرا نیست، نیست ، اما هست
ادامه مطلب ...
آن روزهـــــا هر ســایه رنگــش ارغـــوانی بود
در گــــاری ِ هر دوره گردی مهـــــــــربانی بود
پشت ِ تمــــــام ِ بامـــــــها باران که نخ میداد
هر بـــادبـــادک بـــــاله اش رنگین کمانی بود
در شُرشُر ِ فــــــــوّاره اش پروانه میرقصیـــــد
آن حوض ِ کاشی که به دورش شمعدانی بود
شبهای ِ برفی دور ِ کرسی، قصـــه و چــایی
مادربــــزرگ و عینــــکی ته استـــــــکانی بود ادامه مطلب ...
تا نگهبانان ابرو دستشان بر خنجر است
فتح چشمان قشنگت مثل فتح خیبر است
رنگ چشمت بهترین برهان اثبات خداست
«قل هو الله احد» گوید هر آن کس کافـَر است
انحنای ناب مژگانت «صراط المستقیم»
از نگاهت دل بریدن هم جهاد اکبر است
خندههایت چون عسل حتا از آن شیرینترند
هر لبت تمثیل زیبایی ز حوض کوثر است ادامه مطلب ...
یادمان باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
ادامه مطلب ...
فکر کن باران شبی نم نم بیاید، وای نه
یار ِ مو خرمایی ات از بم بیاید، وای نه
بعد ِ عمری دست دور ِ گردنت جای ِ سلام
بوسه با هر "دوستت دارم" بیاید، وای نه
تو بپرسی: عاشقم هستی چه اندازه؟ و من
هرچه بشمارم ستاره کم بیاید، وای نه
از قلم موی ِ اجاق و مینیاتورهای ِ دود
چایی ِ قوری ِ چینی دم بیاید، وای نه
ادامه مطلب ...