جهان زیباست

ردیف این غزل دشوار می شد با بیندازم    !

ولی با وامی از چشم تو شاید جا بیندازم!

 

جهان زیباست بی تردید باید دید ولذت برد

چرا باید نگاهی تیره بر دنیا بیندازم؟

 

کمی پیرم ولی پیری که، عمری عاشقی کرده

نمی خواهم خودم را از تک و از تا بیندازم  ادامه مطلب ...

من با تو هنوز مهربانم...

من معبد نسل بی زبانم 

گلدستۀ خالی از اذانم


تسلیم ارادۀ زمینم 

محکوم شماتت زمانم


در جادۀ خاکیان خاموش 

یک پنجره رو به آسمانم  ادامه مطلب ...

بهانه

فضای ساکت این کوچه را بهانه گرفته
دوباره آمده در این محله خانه گرفته

گرفته آن طرف کوچه را برای اقامت
نشسته این طرف کوچه را نشانه گرفته

دوپنجره دو تماشا دو آشیانه دو عاشق
دوباره کوچه تب وتاب عاشقانه گرفته 
ادامه مطلب ...

در آن شب

در آن درازترین شب ،که آب یخ زده بود
کنار پنجره ام ، آفتاب ، یخ زده بود

در آن شبی که درختان عقیم گردیدند
در آن شبی که جنین سحاب یخ زده بود

شبی که محتسب از مست، کینه در دل داشت
و جام عقده گشای شراب، یخ زده بود 
ادامه مطلب ...

آسمان آبــی عرفــان من چشمان توست

آسمان آبــی عرفــان من چشمان توست
اختر تابنده ی کیهان من چشمان توست

در حضور چشم هایت عشق معنا می شود
اولین درس دبیرستــان من چشمان توست  

در بیابانی کـه خورشیدش قیامت می کند
سایبان ظهر تابستان من چشمان توست 
ادامه مطلب ...