داغ دل است، خورده به پیشانی ام چرا؟!


ای ساکنان عصر تهاجم! هجوم کو؟!
نقاش خوب من! قلم و رنگ و بوم کو؟ -
 
تا روزهای یخ زده را خط خطی کنم
آن خاطرات شاد و پر از رنگ و بوم کو؟
 
دنیای من پر است از آشوب و درد و خون
پس آیه های خوش خبر "حشر" و "روم" کو؟
   
طوفان نوح آمده، من غرق کشتی ام!
آب از سرم گذشته بگو آبروم کو؟!
 
گردن بزن مرا! چه خیالی؟! فقط بگو
آن بغضهای گم شده ی در گلوم کو؟
 
داغ دل است، خورده به پیشانی ام چرا؟!
دکان نام و ننگ مرا مهر و موم کو؟!
 
"بار امانت" است و امانت فروش ها
"بار امانت" است، "جهول" و "ظلوم" کو؟
 
احساس میکنم شبمان بی سپیده است
احساس کن، بگو قلم و رنگ و بوم کو؟...

رضا طبیب زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد