تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
ادامه مطلب ...عاقبت با ناله سودا می شود آهی که نیست
زیر گام ما به منزل می رسد راهی که نیست
از کرامت های بسیارت همین ما را رسید
شاخه ی خشکی که هست و دست کوتاهی که نیست
خوب می دانیم و می دانی که چندین سال قحط
آبمان در کاسه ی سر دادی از چاهی که نیست
ادامه مطلب ...از زنــدگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستـــــــــــاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزیــن حصـــــــــــــار دل آزار خسته ام
ادامه مطلب ...وقتی کــه چشم حادثه بیدار می شود
هفت آسمان به دوش تو آوار می شود
خواب زنانه ای است به تعبیر گل مکوش
گـل در زمین تشنــه ی ما خار می شود
برخیز تا به چشم ببینی که چه دردناک
آیینه پیش روی تــــو دیوار مــــــی شود
ادامه مطلب ...خنده ات طرح لطیفی است که دیدن دارد
ناز معشوق دل آزار خریدن دارد
فارغ از گلّه و گرگ است شبانِ عاشق
چشم سبز تو چو دشتی است! دویدن دارد
شاخه ای از سر دیوار به بیرون جسته
بوسه ات میوه ی سرخی است که چیدن دارد
ادامه مطلب ...حرفهایت طعم باران، طعم شبدر داشتند
چشم هایت شرم شیرین کبوتر داشتند
می نشستی بر دل و با دل مصیبت داشتم
من که این بودم، ببین باقی چه در سر داشتند!
میشکفتم گل به گل تا میشنفتم از لبت
نقشه ها هر جا تو بودی نقش قمصر داشتند
ادامه مطلب ...دکلمه زیبای وارطان سخن بگو با صدای شاعر اثر احمد شاملو. این اثر را آقای شاملو برای وارطان سالاخانیان سروده بودند که برای عبور از سد سانسور از کلمه ی "نازلی" به جای "وارطان" در نسخ چاپی استفاده کرده اند. اما در این دکلمه، ایشان از کلمه وارطان استفاده می کند.
دانلود دکلمه و متن شعر در ادامه مطلب.
برای شنیدن دکلمه در شکنج یکبار بر روی دکمه پخش کلیک کرده و تا بارگذاری آن اندکی شکیبا باشید
ادامه مطلب ...
با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد
بر خلاف جهت اهل ریا رفتم وشد
ریش خود را ز ادب صاف نمـودم با تیـــغ
همچنان آینه با صدق و صفا رفتم وشد
با بـــوی ادکلنـــی گشت معطر بدنــــم
عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد
حمد را خواندم و آن مد "ولاالضالین" را
ننمودم ز تــــه حلق ادا رفتـــــــم و شد ادامه مطلب ...
شعر زیر رو بخونید و پیشنهاد اماراتی ها به یغما رو هم ببینید!!!
تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته
امشب غم تو در دل دیوانه نگنجند
گنج است و چه گنجی که به ویرانه نگنجد
تنهایی ام امشب که پر است از غم غربت
آن قدر بزرگ است که در خانه نگنجد
بیرون زده ام تا بدرم پرده ی شب را
کاین نعره ی دیوانه به کاشانه نگنجد
ادامه مطلب ...دکلمه شعر دیوار از یغما گلرویی با صدای شاعر. شما می توانید این دکلمه ی زیبا را در شکنج گوش دهید و یا در ادامه مطلب با لینک مستقیم همراه با متن شعر دانلود نمایید. این دکلمه از وبسایت رسمی شاعر بر گرفته شده است.
برای شنیدن دکلمه یکبار کلیک کرده و تا بارگذاری آن اندکی شکیبا باشید.
یاد داری که موسم پاییز
جانب باغ و بوستان رفتیم
دست در دست یکدگر باهم
از پی دیدن خزان رفتیم
پنجه های چنار زرد و نزار
زیر پای من و تو می شد خرد
باد پاییز های و هوی کنان
برگها را به هر طرف می برد ادامه مطلب ...
گر چه خویش را به هر چه خواستم رسانده ام
عشق من ! قبول کن هنوز بی تو مانده ام
تو، نهایت تمام قله های دوردست
من، کسیکه عشق را به قله ها رسانده ام
هر شب از هزار و یک شبی که با تو بوده ام
دامنی ستاره پیش پای تو فشانده ام ادامه مطلب ...
بگذار تا بگریم بر دامن شب ای شب
بگذار تا بسوزم در آتش تب ای شب
افسرده و نزارم چندان جگر ندارم
تا از جگر برآرم فریاد یارب ای شب
بی تابم و نیابم از هیچ سو مفرّی
می پویم و نجویم ملجا و مهرب ای شب ادامه مطلب ...
به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟
دل خسته لرزید و گفتا دریغ
به دل گفتم از عشق چیزیت هست؟
بگفتا که هست آری اما دریغ
بلی از من و عمر ناپایدار
نمانده ست بر جای الا دریغ ادامه مطلب ...