تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست 

محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست 

از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت 

که در این وصف زبان دگری گویا نیست 

بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما 

غزل توست که در قولی از آن ما نیست 

ادامه مطلب ...

سعادتی ست تو را داشتن

اگر چـه شک عجیبی به «داشتن» دارم
سعادتی ست تو را داشتن که من دارم!
کنار من بِنِشین و بگو چه چاره کنم؟
برای غربت تلخــی که در وطن دارم؟
بگو که در دل و دستت چه مرهمی داری
برای این همه زخمـــی کـه در بدن دارم؟  
ادامه مطلب ...

عاقبت با ناله سودا می شود

عاقبت با ناله سودا می شود آهی که نیست 

زیر گام ما به منزل می رسد راهی که نیست

از کرامت های بسیارت همین ما را رسید

شاخه ی خشکی که هست و دست کوتاهی که نیست

خوب می دانیم و می دانی که چندین سال قحط

آبمان در کاسه ی سر دادی از چاهی که نیست 

ادامه مطلب ...

از زنــدگی از این همه تکرار خسته ام

از زنــدگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستـــــــــــاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم

آوخ ... کزیــن حصـــــــــــــار دل آزار خسته ام 

ادامه مطلب ...

وقتی کــه چشم حادثه بیدار می شود

وقتی کــه چشم حادثه بیدار می شود

هفت آسمان به دوش تو آوار می شود

خواب زنانه ای است به تعبیر گل مکوش

گـل در زمین تشنــه ی ما خار می شود

برخیز تا به چشم ببینی که چه دردناک

آیینه پیش روی تــــو دیوار مــــــی شود 

ادامه مطلب ...

به یک پلک تـــو مـی‌بخشم تمـــام روز و شب‌ها را

به یک پلک تـــو مـی‌بخشم تمـــام روز و شب‌ها را
که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را
بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یک‌ نفس پُر کن بـــه هــــم نگذار لب‌ها را
به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را 
ادامه مطلب ...

در حال بغض و گریه این شعر را سرودم

یادش بخیر آن روز ، روزی که با تو بودم
روزی که غصه ها را از روی دل زدودم
یادش بخیر وقتی دستت به دست من بود
وقتی که پیش رویت از عشق تو سرودم
یادت میاید آن روز ، روزی که قول دادی 
باشی همیشه عشق و امیدِ بر وجودم 
ادامه مطلب ...

طعنه زند همی به شب رنگ سیاه موی تو

طعنه زند همی به شب رنگ سیاه موی تو
غین غزل بریده ام زل زده ام به روی تو
شانه نشد خم از غم و غصه و درد بیشمار
شانه چنان شکسته ام در خم و پیچ موی تو
رسم طواف اگر بود دور حریم کعبه ات
دور هزار می زنم من به سرا و کوی تو 
ادامه مطلب ...

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من بــه دنبال تو یک عمر مسافــــر باشـــم
تو پری باشـــی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم  
ادامه مطلب ...

یادگار

در دامن این مخوف جنگل واین قلّه که سر به چرخ سوده ست
اینجاست که مادرِ منِ زار  گهواره ی من نهاده بودست
اینجا ست ظهور طالع نحس
کامد طفلی زبون به دنیا  بیهوده بپرورید مادر
عشق آمد و در وی آشیان ساخت بیچاره شد او ز پای تا سر
دل داد ندا بدو که : بر خیز
اینجاست که من به ره فتادم بودم با برهّ ها هما غوش
ابر و گل و کوه پیش چشمم آوازه ی زنگ گلّه در گوش
یا ناله ی آبها هماهنگ 
ادامه مطلب ...

ناز معشوق دل آزار خریدن دارد

خنده ات طرح لطیفی است که دیدن دارد

ناز معشوق دل آزار خریدن دارد

فارغ از گلّه و گرگ است شبانِ عاشق

چشم سبز تو چو دشتی است! دویدن دارد

شاخه ای از سر دیوار به بیرون جسته

بوسه ات میوه ی سرخی است که چیدن دارد 

ادامه مطلب ...

می نشستی بر دل و با دل مصیبت داشتم

حرفهایت طعم باران، طعم شبدر داشتند

چشم هایت شرم شیرین کبوتر داشتند

می نشستی بر دل و با دل مصیبت داشتم

من که این بودم، ببین باقی چه در سر داشتند!

میشکفتم گل به گل تا میشنفتم از لبت

نقشه ها هر جا تو بودی نقش قمصر داشتند 

ادامه مطلب ...

وارطان سخن بگو!

دکلمه زیبای وارطان سخن بگو با صدای شاعر اثر احمد شاملو. این اثر را آقای شاملو برای وارطان سالاخانیان سروده بودند که برای عبور از سد سانسور از کلمه ی "نازلی" به جای "وارطان" در نسخ چاپی استفاده کرده اند. اما در این دکلمه، ایشان از کلمه وارطان استفاده می کند.

 دانلود دکلمه و متن شعر در ادامه مطلب.



برای شنیدن دکلمه در شکنج یکبار بر روی دکمه پخش کلیک کرده و تا بارگذاری آن اندکی شکیبا باشید

 

ادامه مطلب ...

ﺧﺮﺍﺑﻢ، ﺯِ ﻣﺴﺘﯽ ﺧﺮﺍﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ!

ﺧﺮﺍﺑﻢ، ﺯِ ﻣﺴﺘﯽ ﺧﺮﺍﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺷﺮﺍﺑﻢ، ﺳﺮﺍﭘﺎ ﺷﺮﺍﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺭﻩ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﻢ
ﺩﻫﺪ ﺧﺎﺭ ﺻﺤﺮﺍ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﯼ ﺳﺮ ﻧﻬﻢ ﻧﺎﻟﻪ ﺧﯿﺰﺩ
ﻏﻤﻢ، ﺣﺴﺮﺗﻢ، ﺍﻟﺘﻬﺎﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺯ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻩ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﮔﺮﺩﺩ
ﻣﮕﺮ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﻓﺘﺎﺑﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ؟ 
ادامه مطلب ...

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد 

بر خلاف جهت اهل ریا رفتم وشد


ریش خود را ز ادب صاف نمـودم با تیـــغ

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم وشد


با بـــوی ادکلنـــی گشت معطر بدنــــم

عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد


حمد را خواندم و آن مد "ولاالضالین" را

ننمودم ز تــــه حلق ادا رفتـــــــم و شد  ادامه مطلب ...

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته: پیشنهاد 50 هزار دلاری به یغما!!!

شعر زیر رو بخونید و پیشنهاد اماراتی ها به یغما رو هم ببینید!!!


تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته


جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته خوشبخته

جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت، ارزش نیست

جواب هم صدایی ها، پلیس ضده شورش نیست

نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره

دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمی زاره 
ادامه مطلب ...

غم تو

امشب غم تو در دل دیوانه نگنجند 

گنج است و چه گنجی که به ویرانه نگنجد 

تنهایی ام امشب که پر است از غم غربت 

آن قدر بزرگ است که در خانه نگنجد 

بیرون زده ام تا بدرم پرده ی شب را 

کاین نعره ی دیوانه به کاشانه نگنجد 

ادامه مطلب ...

دیـوار

 دکلمه شعر دیوار از یغما گلرویی با صدای شاعر. شما می توانید این دکلمه ی زیبا را در شکنج گوش دهید و یا در ادامه مطلب با لینک مستقیم همراه با متن شعر دانلود نمایید. این دکلمه از وبسایت رسمی شاعر بر گرفته شده است.


برای شنیدن دکلمه یکبار کلیک کرده و تا بارگذاری آن اندکی شکیبا باشید.


ادامه مطلب ...

روح پاره پاره

نمونه ای از اشعار شیرکو بیکه س با ترجمه سید علی صالحی:

متن کردی شعر

له ژیر زه وی ته نگه نه فسی ئه م روحه کون کونه دا

سه عاته کانی غه ریبیم

واگونی له یه ک به ستراون

هه مو روژی ئه رون و دین،دین و ئه رون

له ویستگه ی چاوه روانی دا

له ویستگه ی مال ئا وایی دا

درگای نه سروتیان بی وچان: 
ادامه مطلب ...

پاییز

یاد داری که موسم پاییز

جانب باغ و بوستان رفتیم


دست در دست یکدگر باهم

از پی دیدن خزان رفتیم


پنجه های چنار زرد و نزار

زیر پای من و تو می شد خرد


باد پاییز های و هوی کنان

برگها را به هر طرف می برد  ادامه مطلب ...

پاییز شدیم

پاییز شدیم بی بهارستانت
سرریخته ایم پای دارستانت
ما گم شده ایم شاخه ای نور بیار
از آتش روشن انارستانت

هنوز بی تو مانده ام

گر چه خویش را به هر چه خواستم رسانده ام

عشق من ! قبول کن هنوز بی تو مانده ام


تو، نهایت تمام قله های دوردست

من، کسیکه عشق را به قله ها رسانده ام


هر شب از هزار و یک شبی که با تو بوده ام

دامنی ستاره پیش پای تو فشانده ام  ادامه مطلب ...

بگذار تا بگریم

بگذار تا بگریم بر دامن شب ای شب

بگذار تا بسوزم در آتش تب ای شب


افسرده و نزارم چندان جگر ندارم

تا از جگر برآرم فریاد یارب ای شب


بی تابم و نیابم از هیچ سو مفرّی

می پویم و نجویم ملجا و مهرب ای شب  ادامه مطلب ...

دریغ

به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟

دل خسته لرزید و گفتا دریغ

به دل گفتم از عشق چیزیت هست؟

بگفتا که هست آری اما دریغ

بلی از من و عمر ناپایدار

نمانده ست بر جای الا دریغ  ادامه مطلب ...

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن

من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن

به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای

دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن

دلی چو آینه دارم نهاده بر سر دست

ببین به گوشه ی چشمی و خودنمایی کن 
ادامه مطلب ...