از زنــدگی از این همه تکرار خسته ام

از زنــدگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستـــــــــــاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام

دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم

آوخ ... کزیــن حصـــــــــــــار دل آزار خسته ام 

 

بیزارم از خموشی تقـــویم روی میز

وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

از او کــــــــه گفت یار تو هستم ولی نبود

از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

تنـــــها و دل گــرفته و بیزار و بی امید

از حال من مپرس که بسیار خسته ام 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد