می فروشــــی در لبــــــاس پارســا برگشته است
آه از این نفـــرین که با دســـت دعـا برگشته است
پینــــههای دســــت و پا سر زد به پیشانی عجب!
کفـــــر با پیراهــــن زهــــــد و ریــــــا برگشته است
داد از این طـــــــرز مسلمــــانی که هر کس در نظر
قبلـــــه را میجویــــد اما از خـــــدا برگشتــه است
ادامه مطلب ...موجها خوابیده اند آرام و رام
طبل توفان از نوا افتاده است.
چشمه های شعله ور خشکیده اند،
آبها از آسیا افتاده است.
در مزار آباد شهر بی تپش
وای مرغی هم نمی آید به گوش
دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش.
ادامه مطلب ...بی پشت و پناهی چه بخواهی چه نخواهی
محکوم به آهی چه بخواهی چه نخواهی
دلتنگی و هر ثانیه یک قرن شکنجه ست
هی خیره به راهی چه بخواهی چه نخواهی
هرچند که او رفته ولی بر در و دیوار
جا مانده نگاهی چه بخواهی چه نخواهی
ادامه مطلب ...درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند
ادامه مطلب ...
ﻣﺜﻞ ﺳﺎﺑﻖ ﻏﺰﻟﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﻔﺖ ﻗﺮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺼﺮ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﻪ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﺑﺎﺯﺍﺭ
ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﯾﻮﺳﻒ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﮐﻨﻌﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮐﻪ ﺧﺸﮏ
ﺣﺎﻝ ﺣﺒﺴﯿﻪ ﻧﻮﯾﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ادامه مطلب ...این برنامه با حضور هنرمندان سیاوش، جلیل شهناز، اصغر بهاری ، فرامرز پایور، حسن ناهید و محمد اسماعیلی اجرا شده است. شعرهای این برنامه از سعدی و گویندگی متن برنامه با رضا معینی می باشد. شما میتوانید این برنامه را در شکنج گوش دهید و یا با لینک مستقیم در ادامه مطلب دانلود نمایید.
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان دریا، تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه، هی "من عاشقت هستم" شکست ادامه مطلب ...
خدایا وحشت تنهاییم کشت
کسی با قصه من آشنا نیست
در این عالم ندارم همزبانی
به صد اندوه می نالم - روا نیست
شبم طی شد کسی بر در نکوبید
به بالینم چراغی کس نیفروخت
نیامد ماهتابم بر لب بام
دلم از این همه بیگانگی سوخت
دو رودخانه ی وحشی ِ وحشی اند موهات
دو تا هلال گره خورده اند ابروهات
تمام دهکده را ریختی بهم خاتون
چه کرده باد مگر با شلال گیسوهات ؟
ادامه مطلب ...این پدر سوخته هی قهوه چرا میریزد؟
قهوه ی ترک چرا از لج ما میریزد؟!
بی شرف کافه بهم ریخته ول کن هم نیست
دل جدا، بوسه جدا، عشوه جدا میریزد
صف کشیدند همه پشت دو پلکش چه بلند
از خدا خواسته او هم که بلا میریزد
هیچ کس مشتری خاطر ما دیگر نیست
بس که او خنده کنان ناز و ادا میریزد
ادامه مطلب ...ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ی استاد بی بدیل موسیقی ایرانی استاد محمدرضا لطفی، برنامه ی گلهای تازه شماره 176 با عنوان "خاکستر" را تقدیم حضورتان میکنیم. این برنامه با همکاری هنرمندان سیاوش، فرهاد فخرالدینی و تار محمدرضا لطفی در مایه دشتی ضبط گردیده است. گوینده اشعار متن برنامه خانم آذر پژوهش می باشند. شما می توانید این برنامه را در شکنج گوش دهید و یا با لینک مستقیم و در ادامه مطلب دانلود نمایید.
با کمال تاسف و تاثر اعلام میکنیم امروز جمعه 12 اردیبهشت ماه، استاد محمدرضا لطفی در سن 68 سالگی دیده از جهان فرو بست.
تیم نویسندگان شکنج، این ضایعه غمبار را خدمت جامعه موسیقی و تمام ملت هنردوست ایران، تسلیت عرض میکند.
یاد و نامش گرامی باد.
یک قطعه تکنوازی زیبا از ایشان در مایه بیات اصفهان را تقدیم حضورتان میکنیم.
بر روی دکمه پخش کلیک کنید و تا بارگزاری کامل، اندکی شکیبا باشید.
زمان: 27 دقیقه
برای دریافت لینک مستقیم دانلود به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
ادامه مطلب ...ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو را ای کهن پیر جاوید برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم
تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران
تو را ای گرامی گهر دوست دارم
ادامه مطلب ...اجرای ارکسترال ترانه "تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم" با صدای بانو مهدیه محمدخانی
شاعر: مهدی اخوان ثالث - آهنگساز: بهزاد عبدی
رهبر ارکستر: ولادیمیر سیرنکو
شما می توانید این کلیپ تصویری زیبا را در شکنج تماشا کنید یا به صورت مستقیم در ادامه مطلب دانلود نمایید.
تا بارگزاری کلیپ اندکی شکیبا باشید.
حجم: 21 مگا بایت
لینک دانلود و متن شعر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...آهنگ زیبای لری داینی داینی از آلبوم "مندیر" (انتظار) با صدای گرم هنرمند بی ادعای موسیقی سنتی و محلی بختیاری ملک محمد مسعودی. شما می توانید این آهنگ زیبا رو هم در شکنج گوش کنید و هم در ادامه مطلب دانلود نمایید.
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست میرود ادامه مطلب ...
میتوانی لبخندی بزنی
و درست وسط ابروهای من ماشه را بکشی!
یا بکارت سکوتی باشی
که از دهان من آتش میگیرد
روایتی از پیلهای که تن به پروانگی نمیدهد
تا حماسهی شمع، خودسوزی ابلهانهای بیش نباشد
ادامه مطلب ...شب نام تو ناخواسته آمد به زبانم
شد شان پر از شهد و عسل صبح، دهانم
حتما تو گذشتی باز از کوچه پایین
بیخود که نرفته ست به بالا ضربانم
این حال خوش از عطر عبور تو اگر نیست
از چیست که سر می رود از خون شریانم؟
ادامه مطلب ...