بی پشت و پناهی چه بخواهی چه نخواهی
محکوم به آهی چه بخواهی چه نخواهی
دلتنگی و هر ثانیه یک قرن شکنجه ست
هی خیره به راهی چه بخواهی چه نخواهی
هرچند که او رفته ولی بر در و دیوار
جا مانده نگاهی چه بخواهی چه نخواهی
باید که لگدکوب شود خوشه ی بغضت
انگور سیاهی چه بخواهی چه نخواهی
دیوانه که باشی به خیالی که میاید
دلواپس ماهی چه بخواهی چه نخواهی
یک عکس زمین میزندت کنج همین قاب
گاهی به نگاهی چه بخواهی چه نخواهی
از خاطره غم مانده و از عشق همین شعر
از یاد تو آهی چه بخواهی چه نخواهی
"شهراد میدری"