این تک بیت های زیبا و ناب ، تقدیم به تمامی همراهان گرامی شکنج-مجله شعر و موسیقی ایرانی.
وقت سخن، نترس بگو آنچه گفتنی است
شمشیر روز معرکه زشت است در نیام
من گرفتار و تو در بند رضای دگران
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران
دیگر ابیات را می توانید در ادامه طلب بخوانید.
ادامه مطلب ...
من معبد نسل بی زبانم
گلدستۀ خالی از اذانم
تسلیم ارادۀ زمینم
محکوم شماتت زمانم
در جادۀ خاکیان خاموش
یک پنجره رو به آسمانم ادامه مطلب ...
سعی کن پیشم نباشی، بوی نفرین می دهم
بوی کینه، بوی زخمی باز و چرکین می دهم
آنقدر با قرص های مختلف خوابیده ام
جزء جزء ام را ببویی بوی مرفین می دهم
بس که حالم از فضای بسته بر هم می خورد
شیشه های آسمان را گاه پایین می دهم
قرص نانی توی گندم زار ؛ هی یادش بخیر!
پا برهنه در دل نیزار ؛ هی یادش بخیر!
تا پدر آید به منزل ، بر درخت گردوکان
شاد و شنگل تا دم دیدار ، هی یادش بخیر!
وقت بازی توی کوچه ، تا معلم می رسید
می پریدم از سر دیوار ؛ هی یادش بخیر !
ادامه مطلب ...انگــــار دیده اند مرا باز با شما
با اینکه فارغید از این حرف ها شمااندوه جاده های جهان را گریستم
تا سایه ی مرا بکشانند تا شماذهن ما زندان است
ما در آن زندانی
قفل آن را بشکن
در آن را بگشای
و برون آی ازین دخمه ظلمانی
ادامه مطلب ...
شب که شد،تاری بیاور؛یک بغل آواز هم
شورِ تحریر"بنان" را، پنجهی"شهناز"هم
شب که شد سکر تمنای تو بیرون میزند
از خم سربسته ، و از شیشه های باز هم
شب که شد،آوازی از دیوان شمسالدین خوشاست
دست و پا یاری کند، رقصی شلنگ انداز هم
علیست مرغ حق و کعبه آشیانه اوست
حریم عشق پر از دلنشین ترانه اوست
پس از گذشت زمانها هنوز گوش بشر
بنغمه¬های دل انگیز و عاشقانه اوست
زلال چشمه زمزم کجا و اشگ علی
صفای این حرم از گریة شبانه اوست
ادامه مطلب ...
سحری به خواب دیدم شَه کشور صفا را
به رخش نظاره کردم مَهِ خوب دلربا را
به ادب زبان گشودم بسرودم این نوا را
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را؟