مثل هر شب، هوسِ عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگیام بی خبرم
این همه فاصله، ده جاده و صد ریلِ قطار
بال پرواز دلم کو، که به سویت بپرم؟
.
از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من!|
بین این قافیهها گم شده و دربهدرم
تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم
بسته بسته "کدوئین" خوردم و عاقل نشدم!|
پدر عشق بسوزد... که در آمد پدرم!
.
بی تو دنیا به دَرَک! بی تو جهنّم به دَرَک!|
کفر مطلق شده ام، دایرهای بیوترم
.
من خدای غزل ناب نگاهت شدهام
از رگ گردنِ تو، من به تو نزدیکترم
امید صباغ نو