میخواست بهاری بشوم باز...

در وا شد و پاشید نسیم هیجانش
تا نبض مرا تند کند با ضربانش

تقویم ورق خورد و کسی از سفر آمد
تا دامنه ها برد مرا نام ونشانش

پیشانی او روشنی آینه و آب
بوی نفس باغچه می داد دهانش

هر صبح، امید همهء چلچله ها بود
گندم گندم سفرهءدستان جوانش 
ادامه مطلب ...

بهانه

فضای ساکت این کوچه را بهانه گرفته
دوباره آمده در این محله خانه گرفته

گرفته آن طرف کوچه را برای اقامت
نشسته این طرف کوچه را نشانه گرفته

دوپنجره دو تماشا دو آشیانه دو عاشق
دوباره کوچه تب وتاب عاشقانه گرفته 
ادامه مطلب ...

حاشیه...


امروز پشت پنجره گلدان گذاشتم
از غصه سر به نرده ی ایوان گذاشتم

دست و دلم به شعر نمی رفت مدتی
عکس تو را کنار قلمدان گذاشتم

شعر آمد و تو آمدی و خط به خط به خط...
اسم تو را نوشتم و باران گذاشتم...

  ادامه مطلب ...

زن کامل!

نمی گویم همین شبهای ابرآلود برگردی
تو فرصت داری اصلاً تا ابد...تا زود برگردی

تو فرصت داری از هر جای این تقویم بی تاریخ
بدون هیچ مرز ای عشق نامحدود برگردی

تو فرصت داری ای زیباترین فردای فرداها...
سحرگاهی که خواهی ماند... خواهی بود... برگردی 
ادامه مطلب ...

زارا

دانلود آهنگ زیبای "زارا" از خواننده محبوب و نام آشنای کورد "مظهر خالقی" را برای شما دوستداران شعر و موسیقی سنتی ایرانی آماده کرده ایم. برای دانلود آهنگ و متن ترانه به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.


 

ادامه مطلب ...

این قفس آلوده یاد آسمان افتاده است...




این قفس آلوده یاد آسمان افتاده است
فیل غمگینی که بی هندوستان افتاده است


ناخدا هرکس که باشد چاره جز تسلیم نیست

با چنین بادی که در این بادبان افتاده است

  ادامه مطلب ...

مادرم شاعر نیست...




مادرم شاعر نیست
در عوض نصف غزل های جهان را گفته!
شعر را می فهمد
مادرم قافیه ی لبخند است
وزنِ احساس
ردیفِ بودن
 
ادامه مطلب ...

روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود

روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود

نم نم و با ناز هی دارد  عقب تر می رود!


دست نامریی باد و دسته های تار مو

وای این نامرد با آنها چه بد ور می رود


می زنی لبخند و بیش از پیش خوشگل می شوی

اختیار  این  دلم  از  دست  من  در  می رود 

ادامه مطلب ...

منو تو اهل بهشتیم...




فضای خانه که از خنده‌های ما گرم است
چه عاشقانه نفس می‌کشم!، هوا گرم است


دوباره «دیده‌امت»، زُل بزن به چشمانی

که از حرارتِ «من دیده‌ام ترا» گرم است


بگو دومرتبه این را که: «دوستت دارم»

دلم هنوز به این جمله‌ی شما گرم است

  ادامه مطلب ...

غزلی زیبا از مجموعه ( جنگ میان ما دو نفر کشته می دهد)



به جای این که در شب¬های من خورشید بگذارید
فقط مرزی میانِ باور و تردید بگذارید
 
همیشه باد در سر دارم و همزاد مجنونم
به جای باد در «فرهنگِ عاشق» بید بگذارید
 
همین که عشق من شد سکّه ی یک پولِ این مردم
مرا بر سفره های هفت سینِ عید بگذارید!
  

ادامه مطلب ...

از ســــــــردی مهــــــــر تو بیـــــــزارم...




مشـــــــتاق فصـــــــل آخــــــرم امـــا
از ســــــــردی مهــــــــر تو بیـــــــزارم
تــــا زنـــده ام امــــــــا غــــــــــرورم را
از زیــر کفـــــشـت بــــر نمــــی دارم!

ســـــردی احساس تـــو در ذهنـــــــم
یعنـــــی همــــــه تعبـــــــیرهــای درد
معشـــــــوقه ی نامهــــــربــان یعنـی
اوج هجـــــــوم غصــــه بر یک مـــــــرد
 

ادامه مطلب ...

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟ 
ادامه مطلب ...

پدر عشق بسوزد... به تو باور دارد...

بی سبب نیست زمین سینه ی پر پر دارد
به خدا چشم تو یک فاجعه در بر دارد

با نسیم سحری شعله نکش می ترسم
کلبه ی حوصله ی شهر ترک بردارد

گر چه از بودن با تو تن من می لرزد
فکر تو خواب و خیالی ست که در سر دارد 
ادامه مطلب ...

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم 
ادامه مطلب ...