-
بی تو عاقبت کارم می کشد به رسوایی...
26 اردیبهشت 1393 18:33
همچو نور، از چشمم، رفتی و نمی آیی بی تو دیده ی جان را، بسته ام ز بینایی تا زمن شدی غافل، سرزدم به هر محفل بی تو عاقبت کارم، می کشد به رسوایی از دورنگی ی ِ یاران، وزفریب عیاران دیدم و چه ها دیدم، یک به یک تماشایی آفتاب را دیدم، هفت رنگ و فهمیدم اینکه نیست بی رنگی، زیر چرخ مینایی حال من اگر خواهی، لاله دارد آگاهی زان که...
-
باید که لگدکوب شود خوشه ی بغضت!
26 اردیبهشت 1393 10:00
بی پشت و پناهی چه بخواهی چه نخواهی محکوم به آهی چه بخواهی چه نخواهی دلتنگی و هر ثانیه یک قرن شکنجه ست هی خیره به راهی چه بخواهی چه نخواهی هرچند که او رفته ولی بر در و دیوار جا مانده نگاهی چه بخواهی چه نخواهی باید که لگدکوب شود خوشه ی بغضت انگور سیاهی چه بخواهی چه نخواهی دیوانه که باشی به خیالی که میاید دلواپس ماهی چه...
-
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند...
26 اردیبهشت 1393 08:47
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند معنی کور شدن را گره ها می فهمند سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم تا فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا قرن ها بعد در آن...
-
ﻋﺸﻖ ﺭﺍﺯﯾﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﺧﺪا
23 اردیبهشت 1393 23:02
ﻣﺜﻞ ﺳﺎﺑﻖ ﻏﺰﻟﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻔﺖ ﻗﺮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺼﺮ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﯾﻮﺳﻒ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﮐﻨﻌﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮐﻪ ﺧﺸﮏ ﺣﺎﻝ ﺣﺒﺴﯿﻪ ﻧﻮﯾﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﺸﻢ ﻗﺎﺟﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻧﻠﺮﺯﯾﺪ ﺩﻟﺶ ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﯽ ﭼﺸﻢ ﮐﻪ ﮐﺮﻣﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎ ﻟﺒﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﻭ ﺑﯽ ﺑﺴﻤﻞ ﻭ ﭼﺎﻗﻮﺋﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﯿﻢ...
-
هر آن شعری که می گویم برای توست بانویم!
22 اردیبهشت 1393 23:38
جهان اردی جهنم بود پیش از آمدن هایت نمیگنجید در باور شود روزی تو پیدایت خدا یک شب گل مینا به دست مهر داد و بعد چکید از آسمان باران به گلبرگ نفس هایت نسیم از کوچه باغ سبز نامت آمد و رد شد شمیم گریه ای پیچید در آغوش دنیایت کشید آن گونه نازت را به روی بوم نقاشی که حیران ماند حتا خود از آن تصویر زیبایت پری بانوی من! ای...
-
گلهای تازه برنامه شماره 125
22 اردیبهشت 1393 15:28
این برنامه با حضور هنرمندان سیاوش، جلیل شهناز، اصغر بهاری ، فرامرز پایور، حسن ناهید و محمد اسماعیلی اجرا شده است. شعرهای این برنامه از سعدی و گویندگی متن برنامه با رضا معینی می باشد. شما میتوانید این برنامه را در شکنج گوش دهید و یا با لینک مستقیم در ادامه مطلب دانلود نمایید. یکبار بر روی دکمه پخش کلیک کرده و تا...
-
بگو برهنه به خاک ام کنند...
19 اردیبهشت 1393 15:56
مجال بی رحمانه اندک بود و واقعه سخت نامنتظر. از بهار حظّ ِ تماشایی نچشیدیم، که قفس باغ را پژمرده می کند. از آفتاب و نفس چنان بریده خواهم شد که لب از بوسه ی ناسیراب. برهنه بگو برهنه به خاک ام کنند سراپا برهنه بدان گونه که عشق را نماز می بریم، ــ که بی شایبه ی حجابی با خاک عاشقانه در آمیختن می خواهم. *احمد شاملو*
-
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست...
19 اردیبهشت 1393 15:29
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست ناگهان دریا، تو را دیدم حواسم پرت شد کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید هی صدا در کوه، هی "من عاشقت هستم" شکست بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند دل به هر آیینه، هر آیینه ای بستم شکست عشق زانو زد...
-
خدایا وحشت تنهاییم کشت
18 اردیبهشت 1393 18:05
خدایا وحشت تنهاییم کشت کسی با قصه من آشنا نیست در این عالم ندارم همزبانی به صد اندوه می نالم - روا نیست شبم طی شد کسی بر در نکوبید به بالینم چراغی کس نیفروخت نیامد ماهتابم بر لب بام دلم از این همه بیگانگی سوخت به روی من نمی خندد امیدم شراب زندگی در ساغرم نیست نه شعرم می دهد تسکین به حالم به غیر از اشک غم در دفترم نیست...
-
تمام دهکده را ریختی بهم خاتون
16 اردیبهشت 1393 10:00
دو رودخانه ی وحشی ِ وحشی اند موهات دو تا هلال گره خورده اند ابروهات تمام دهکده را ریختی بهم خاتون چه کرده باد مگر با شلال گیسوهات ؟ منم که صفحه ی یک روزنامه ی صبحم تویی که پر شده ام از تو و هیاهوهات تو دستهات ظریفند و من سرم سنگین خدا نکرده گلم کج نشه النگوهات ! حامد عسکری
-
قرنها هست که آن چشم، بلا می ریزد
14 اردیبهشت 1393 23:07
این پدر سوخته هی قهوه چرا میریزد؟ قهوه ی ترک چرا از لج ما میریزد؟! بی شرف کافه بهم ریخته ول کن هم نیست دل جدا، بوسه جدا، عشوه جدا میریزد صف کشیدند همه پشت دو پلکش چه بلند از خدا خواسته او هم که بلا میریزد هیچ کس مشتری خاطر ما دیگر نیست بس که او خنده کنان ناز و ادا میریزد شک ندارم که نه قهوه ست، شراب است شراب ارگ هم لب...
-
خاکستر
14 اردیبهشت 1393 13:50
ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ی استاد بی بدیل موسیقی ایرانی استاد محمدرضا لطفی، برنامه ی گلهای تازه شماره 176 با عنوان "خاکستر" را تقدیم حضورتان میکنیم. این برنامه با همکاری هنرمندان سیاوش، فرهاد فخرالدینی و تار محمدرضا لطفی در مایه دشتی ضبط گردیده است. گوینده اشعار متن برنامه خانم آذر پژوهش می باشند. شما می...
-
استاد محمدرضا لطفی درگذشت...
12 اردیبهشت 1393 18:50
با کمال تاسف و تاثر اعلام میکنیم امروز جمعه 12 اردیبهشت ماه، استاد محمدرضا لطفی در سن 68 سالگی دیده از جهان فرو بست. تیم نویسندگان شکنج ، این ضایعه غمبار را خدمت جامعه موسیقی و تمام ملت هنردوست ایران، تسلیت عرض میکند. یاد و نامش گرامی باد. یک قطعه تکنوازی زیبا از ایشان در مایه بیات اصفهان را تقدیم حضورتان میکنیم. بر...
-
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم ...
10 اردیبهشت 1393 22:27
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم تو را ای کهن پیر جاوید برنا تو را دوست دارم، اگر دوست دارم تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران تو را ای گرامی گهر دوست دارم تو را ای کهن زاد بوم بزرگان بزرگ آفرین نامور دوست دارم هنروار اندیشه ات رخشد و من هم اندیشه ات، هم هنر دوست دارم اگر قول افسانه، یا متن...
-
تو را ای کهن بوم و بر ...
10 اردیبهشت 1393 09:44
اجرای ارکسترال ترانه "تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم" با صدای بانو مهدیه محمدخانی شاعر: مهدی اخوان ثالث - آهنگساز: بهزاد عبدی رهبر ارکستر: ولادیمیر سیرنکو شما می توانید این کلیپ تصویری زیبا را در شکنج تماشا کنید یا به صورت مستقیم در ادامه مطلب دانلود نمایید. تا بارگزاری کلیپ اندکی شکیبا باشید. حجم: 21 مگا...
-
آی عشق!
8 اردیبهشت 1393 22:52
همه لرزش ِ دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد ، پروازی نه گریزگاهی گردد. آی عشق ، آی عشق چهره ی آبی ات پیدا نیست. و خنکای مرهمی بر شعله ی زخمی نه شور ِ شعله بر سرمای درون. آی عشق ، آی عشق چهره ی سُرخ ات پیدا نیست. غبار ِ تیره ی تسکینی بر حضور ِ وَهن و دنج ِ رهایی بر گریز ِ حضور، سیاهی بر آرامش آبی و سبزه ی برگچه بر...
-
داینی داینی
6 اردیبهشت 1393 23:06
آهنگ زیبای لری داینی داینی از آلبوم "مندیر" (انتظار) با صدای گرم هنرمند بی ادعای موسیقی سنتی و محلی بختیاری ملک محمد مسعودی. شما می توانید این آهنگ زیبا رو هم در شکنج گوش کنید و هم در ادامه مطلب دانلود نمایید. یکبار بر روی دکمه پخش کلیک کرده و تا بارگذاری آهنگ اندکی شکیبا باشید. دانلود آهنگ "داینی...
-
گاهی تمام حادثه از دست می رود...
5 اردیبهشت 1393 00:08
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی تمام حادثه از دست می رود گاهی همان کسی که دم از عقل میزند در راه هوشیاری خود مست می رود گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست میرود اول اگرچه با سخن از عشق آمده آخر خلاف آنچه که گفته است می رود گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبار معرکه بنشست می رود...
-
باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند
4 اردیبهشت 1393 18:20
باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند نه راه پیش مانده برایم نه راه پس پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند آیینه های دور و برم را شکسته اند گل های قاصدک خبرم را نمی برند پای همیشه ی سفرم را شکسته...
-
می توانی باشی
4 اردیبهشت 1393 00:25
میتوانی لبخندی بزنی و درست وسط ابروهای من ماشه را بکشی! یا بکارت سکوتی باشی که از دهان من آتش میگیرد روایتی از پیلهای که تن به پروانگی نمیدهد تا حماسهی شمع، خودسوزی ابلهانهای بیش نباشد میتوانی هرگز نبوده باشی که هرگز ندیده باشمت تا غزلهای عاشقی ناگفته بمانند که هرگز غزلی عاشقانه نشده باشی تا سهم من از این همه...
-
من شعر نگفتم که تو را گریه بگیرد!!!
2 اردیبهشت 1393 17:13
شب نام تو ناخواسته آمد به زبانم شد شان پر از شهد و عسل صبح، دهانم حتما تو گذشتی باز از کوچه پایین بیخود که نرفته ست به بالا ضربانم این حال خوش از عطر عبور تو اگر نیست از چیست که سر می رود از خون شریانم؟ بگذار که موهای تو در باد برقصند تا کم نشود یک سر مو از هیجانم من منتظرم تا تو بیایی و همیشه از دست خیال تو خودم را...
-
کم کم عادت میکنی...
30 فروردین 1393 22:17
اولش سخت است اما کم کم عادت میکنی تازه میفهمی که هستی با غم عادت میکنی آه.. میدانم ته آواری اما چاره چیست مثل بسطامی به زیر این بم عادت میکنی کافی است آرام پلکت را ببندی تا ابد با صدای گریه های آدم عادت میکنی خم به ابرویت نیاور مثل تختی خاک شو بعد از این با زیرهای یک خم عادت میکنی دیر و زود این صندلی خالی تر از زل...
-
پژواک
28 فروردین 1393 19:25
بستن زلف رها سنگدلی میخواهد دل شکستن همهجا سنگدلی میخواهد چون دلت حال مرا دید نپرسید چرا عشق بیچون و چرا سنگدلی میخواهد تو هم ای بخت، ملامتگر ما باش، ولی سرزنش کردن ما سنگدلی میخواهد کوه بودم همهی عمر و نمیدانستم راه بستن به صدا سنگدلی میخواهد رود یک عمر مرا گفت بیا تا دریا سنگ ماندن به خدا سنگدلی میخواهد...
-
اصلاً قبول حرف شما، من روانیام
28 فروردین 1393 15:32
اصلاً قبول حرف شما، من روانیام من رعد و برق و زلزلهام ، ناگهانیام این بیتهای تلخِ نفسگیرِ شعلهخیز داغ شماست خیمه زده بر جوانیام رودم؛ اگر چه بیتو به دریا نمیرسم کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانیام من کز شکوه روسریات کم نمیکنم من، این من غبار، چرا میتکانیام؟ بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز این سر که سرشکستۀ...
-
خندهتُ اَزَم نگیر...
27 فروردین 1393 23:46
خندهتُ اَزَم نگیر ، تا شبُ طاقت بیارم ! من که جُز خندهی تو هیچّی تو دُنیا ندارم ! خندتُ اَزَم نگیر ، نذار به گریه خو کنم ! تو که باشی میتونم خورشیدُ آرزو کنم ! شب سیاهتَر از همیشهس ، خندهتُ اَزَم نگیر ! نذار آلوده بِشم ، به سایههای شبِ پیر ! خندههات مثلِ طلسمِ واسه رویینه شُدن...
-
دو نوازی سه تار و تنبک - کیوان ساکت
27 فروردین 1393 09:12
یک دو نوازی زیبای سه تار و تنبک اثری از کیوان ساکت را برای شما آماده کرده ایم. شما می توانید این دو نوازی زیبا را هم در شکنج گوش کنید و هم در ادامه مطلب دانلود نمایید. دانلود دونازی سه تار و تنبک
-
جنگلی سبزم...
25 فروردین 1393 10:10
جنگلی سبزم ولی کم کم کویرم می کنی من میانسالم ؛ تو داری زود پیرم می کنی نیمه جانم کرده ای در بازی جنگ و گریز آخر از این نیمه جانم نیز سیرم می کنی این مطیع محض دست از پا خطا کی کرده است؟ پس چرا بی هیچ جرمی دستگیرم می کنی؟ سالها سرحلقه ی بزم رفیقان بوده ام رفته رفته داری اما گوشه گیرم می کنی! تا به حال از من کسی شعر بدی...
-
عشق قابیل است...
24 فروردین 1393 22:45
هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟ عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند! در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟! هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید! هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند... آه!،...
-
تا تو با منی...
23 فروردین 1393 23:17
تا تو با منی ، زمانه با من است بخت و کام ِ جاودانه با من است تو بهار ِ دلکشی و من چو باد شور و شوق ِ صد جوانه با من است یاد ِ دلنشین ات ، ای امید ِ جان هر کجا روم ، روانه با من است ناز ِ نوشخند ِ صبح اگر تو راست شور ِ گریه ی شبانه با من است برگ ِ عیش و جاه و چنگ اگرچه نیست رقص و مستی و ترانه با من است گفتمش مراد ِ من...
-
در بین تمام شاعران مد شده ام!!!
20 فروردین 1393 23:45
چند رباعی زیبا از حنیف خورشیدی تقدیم به همراهان همیشگی و دوستان تازه وارد به مجلّه شعر و موسیقی شکنج مرگ از همه سو نشست گرداگردم گنجشک مرا دوید و ۰۰۰ باور کردم من زن دارم -کفن - برایم سم است من می خواهم به خانه ام برگردم ۰۰۰ یک عمر مسیر اشتباهی ۰۰۰در آب گنجشک شدند و گاه گاهی در آب از خانه ی بایزید تا خانه ی شمس رفتند...