-
آسمان آبــی عرفــان من چشمان توست
18 تیر 1393 00:53
آسمان آبــی عرفــان من چشمان توست اختر تابنده ی کیهان من چشمان توست در حضور چشم هایت عشق معنا می شود اولین درس دبیرستــان من چشمان توست در بیابانی کـه خورشیدش قیامت می کند سایبان ظهر تابستان من چشمان توست در غـــزل وقتــی کـه از آیینه صحبت می شود بی گمان انگیزه ی پنهان من چشمان توست من پر از هیچــم پر از کفـرم پر از...
-
این قافله از قافله سالار خراب است
17 تیر 1393 16:25
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست این قافله از قافله سالار خراب است اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما...
-
خط خطی شبانه
12 تیر 1393 22:31
خسته ام- چون شمعِ بی حاصل - از این دارالظلام نا امیدم از فلک، چون زخمِ گز از التیام زین جهانِ سفله دلگیرم که هستند اندر او ناجوانمردان شریف و رهزنان والا مقام! روزگارِ نا بسامانی که از جادوش هست، خونِ حق گویان حلال و نقدِ بدکاران حرام! کاندر او از نصِّ قرآن گوی سبقت برده است، با دوصد "اما" و "زیرا"...
-
حسرت
10 تیر 1393 23:09
عمری مرا به حسرت دیدن گذاشتی بین رسیدن و نرسیدن گذاشتی یک آسمان پرندگی ام دادی و مرا در تنگنای از تو پریدن گذاشتی وقتی که آب و دانه برایم نریختی وقتی کلید در قفس من گذاشتی امروز از همیشه پشیمان تر آمدی دنبال من بنای دویدن گذاشتی من نیستم... نگاه کن این باغ سوخته تاوان آتشی ست که روشن گذاشتی گیرم هنوز تشنه حرف توام ولی...
-
غزل
7 تیر 1393 14:00
امشب غزل مرا به هوایی دگر ببر تا هر کجا که میبردت بال و پر ببر تا ناکجا ببر که هنوزم نبرده ای این بارم از زمین و زمان دورتر ببر اینجا برای گم شدن از خویش کوچک است جایی که گم شوم دگر از هر نظر ببر آرامشی دوباره مرا رنج میدهد مگذار در عذابمو سوی خطر ببر دارد دهان زخم دلم بسته میشود بازش به میهمانی آن نیشتر ببر خود را...
-
کاری به کار عشق ندارم...
6 تیر 1393 10:00
نه! کاری به کار عشق ندارم! من هیچ چیز و هیچ کسی را دیگر در این زمانه دوست ندارم انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند زیرا هر چیزی و هر کسی را که دوست تر بداری حتی اگر یک نخ سیگار یا زهرمار باشد از تو دریغ میکند... پس من با همه وجودم خود را زدم به مردن تا روزگار، دیگر کاری به کار من...
-
به قدمت عشق سوگند
4 تیر 1393 23:47
به قدمت عشق سوگند در گلوگاهِ من درخت سیبی هست که از آن مردی را بر دار کردهاند . اگر دهان میگشایم و روی میگردانی بگردان اما به قِدمَتِ عشق سوگند که تباهیِ من از مِی و افیون نیست . اوست که در گلوگاهم آویخته است و میپوسد آرام آرام ... لئوناردو آلیشان (ترجمه احمد شاملو)
-
سنگفرش
4 تیر 1393 23:33
ای سنگفرش راه که شبهای بی سحر تک بوسه های پای مرا نوش کرده ای ای سنگفرش راه که در تلخی سکوت آواز گام های مرا گوش کرده ای هر رهگذر از روی تو بگذشت و دور شد جز من که سالها کنار تو مانده ام بر روی سنگ های تو با پای خسته...آه! عمری بخیره پیکر خود را کشانده ام ای سنگفرش هیچ در این تیره شام ژرف آواز آشنای کسی را شنیده ای؟...
-
من با تو ام ای رفیق!
3 تیر 1393 00:38
من با تو ام ای رفیق! با تو همراه تو پیش می نهم گام در شادی تو شریک هستم بر جام می تو می زنم جام من با تو ام ای رفیق! با تو دیری ست که با تو عهد بستم همگام تو ام ، بکش به راهم همپای تو ام ، بگیر دستم پیوند گذشته های پر رنج اینسان به توام نموده نزدیک هم بند تو بوده ام زمانی در یک قفس سیاه و تاریک رنجی که تو برده ای ز...
-
"ربنا" + "مناجات افشاری" آثار ماندگار استاد شجریان با کیفیت بالا
30 خرداد 1393 12:40
با توجه به نزدیک شدن ماه مبارک رمضان، در این پست، قطعات زیبای "مناجات افشاری" و "ربنا" اجرا شده توسط استاد شجریان را جهت دانلود خدمت شما همراهان گرامی تقدیم می کنیم. هر دوی این آثار جهت پخش در صدا و سیما در ابتدای انقلاب توسط استاد اجرا شد که در تمام این سال ها قطعه "ربنا" از صدا و سیما...
-
تو باید خانه ی ما را بلد باشی...
29 خرداد 1393 23:42
گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی اما تو باید خانه ی ما را بلد باشی یک روز شاید در تب توفان بپیچندت آن روز باید ! راه صحرا را بلد باشی بندر همیشه لهجه اش گرم و صمیمی نیست باید سکوت سرد سرما را بلد باشی یعنی که بعد از آنهمه دلدادگی باید نامهربانی های دنیا را بلد باشی شاید خودت را خواستی یک روز برگردی باید مسیر کودکی...
-
رد می شوم از جوی و غمِ تر شدنم نیست!
28 خرداد 1393 18:42
با زورِ نصیحت سرِ بهتر شدنم نیست من خود مسِ نابم ! هوسِ زر شدنم نیست تا تیغِ زبان هست چه حاجت به نبردی؟ باری، که سرِ دست به خنجر شدنم نیست قد می کشم از باغ - بخواهند ، نخواهند - دیوارِ حسد، سدِّ صنوبر شدنم نیست دریا نتوانست! چه باکم زِ سراب است؟ رد می شوم از جوی و غمِ تر شدنم نیست! هرچند که زین قومِ فلاکت زده راهی، جز...
-
به گریه گفتمش از اشتباه من بگذر...
25 خرداد 1393 17:33
دو چشم عطریِ او آهوان تاتار است زنی که هفت قدم در نرفته عطار است شبی گره شد و روزی به کار من افتاد زنی که حلقهی موی طلاییاش دار است به گریه گفتمش از اشتباه من بگذر به خنده گفت که در انتقام، مختار است زنی که در شبِ مسعودی نشابورش هزارها حسنک مثل من سرِ دار است زنی که چارستونِ دل مرا لرزاند چهلستونِ دلش بیستونِ انکار...
-
چه می شد؟!!
22 خرداد 1393 23:50
چه می شد که من هم شبیه شما ها ، بلد بودم از عصرِ حاضر بگویم بلد می شدم رسمِ نو آوری را، که از دردِ نسلِ معاصر بگویم! چه می شد که من نیز وقتِ سرودن، رها می شدم از حصارِ فخامت، بلد می شدم جای "صندووق و گنجه"، "کمد" رو کنم! از "دراوِر" بگویم! چه می شد بلد می شدم "توی" شعرم، به جای...
-
بگذار، که بر شاخه این صبح دلاویز
22 خرداد 1393 21:15
بگذار، که بر شاخه این صبح دلاویز بنشینم و از عشق سرودی بسرایم آنگاه، به صد شوق، چو مرغان سبکبال، پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم خورشید از آن دور، از آن قله پر برف آغوش کند باز، همه مهر، همه ناز سیمرغ طلایی پرو بالی ست که چون من از لانه برون آمده، دارد سر پرواز پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست پرواز به آنجا که...
-
از کفم رها ...
20 خرداد 1393 13:36
تصنیف "از کفم رها" با صدای بانو مهدیه محمدخانی شعر و آهنگ: عارف قزوینی تنظیم: مجید درخشانی شما می توانید این کلیپ تصویری زیبا را در شکنج تماشا کنید یا به صورت مستقیم در ادامه مطلب دانلود نمایید. روی دکمه پخش کلیک کنید و تا بارگزاری کامل، اندکی شکیبا باشید حجم: 27 مگابایت لینک مستقیم دانلود در ادامه مطلب...
-
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
18 خرداد 1393 15:34
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا به کران میروم تا که به صاحبنظری بازرسم محرم ما نبود دیدهی کوته نظران دل چون آینهی اهل صفا میشکنند که ز خود بیخبرند این...
-
پشتم از بار غمت خم گشت...
14 خرداد 1393 23:33
پشتم از بار غمت خم گشت، بارم را بگیر از فشار زندگی مُردم، فشارم را بگیر! این چنین آسوده در کنج دلم ساکن نمان مثل من در من بچرخ و اختیارم را بگیر نام خود را -صاف- بر پیشانی من حک کن و کارتهای -تا ابد بی اعتبارم- را بگیر مثل قالی، سال های سال پامالم بکن گاهی اما با سرانگشتت، غبارم را بگیر آرزوی خنده ات را داشتم، ممکن...
-
دو نوازی کمانچه و سنتور
14 خرداد 1393 19:45
دو نوازی شاه کمان، کیهان کلهر و سنتور علی بهرامی فرد. برای دانلود با لینک مستقیم به ادامه مطلب بروید. دانلود دونوازی شاه کمان کش و سنتور علی بهرامی فرد از شکنج
-
آشفته خیالی تا کی ؟!
14 خرداد 1393 14:11
چون ســــــر زلف تــــو آشفته خیالی تا کی ؟! من و عشـــق تو و ســـــودای محالی تا کی ؟! نه کناری ! نه کلامی ! نه گرفتم ز تو کامـــی سهـــم من از تو فقط خنـــده ی خالی تا کی ؟! کوچه ی وصل تو را شسته دو چشم تـــر من بـــزنم پرسـه در این کوی و حوالـــی تا کی ؟! شــــده در کنــــج دلم سبــــــــــز، نهال غـــم تو...
-
گلهای تازه برنامه شماره 128
14 خرداد 1393 00:53
گلهای تازه برنامه شماره 128 با همکاری هنرمندان عهدیه، سیاوش، فرامرز پایور، رحمت الله بدیعی و محمد اسماعیلی. آهنگ از همایون خرّم. اشعار از ابوسعید ابوالخیر. گوینده رضا معینی. شما میتوانید این برنامه را در شکنج گوش دهید و یا با لینک مستقیم در ادامه مطلب دانلود نمایید. یکبار بر روی دکمه پخش کلیک کرده و تا بارگذاری آهنگ...
-
سفر خوش!
12 خرداد 1393 23:18
اشکال ندارد برو ای یار، سفر خوش یک مشت فقط خاطره بگذار، سفر خوش بالت دم در جفت شده چلچله ی من! بی فایده است اینهمه اصرار، سفر خوش از تو همه ی سهم من انگار همین بود یک قاب که جا مانده به دیوار، سفر خوش یک صندلی خالی و یک پنجره ی مه یک قهوه ی یخ، یک نخ سیگار، سفر خوش حالا که ترک خورده فرو ریخته دنیا بگذار بمانم ته آوار،...
-
انگار اثر کرده دوباره کَلَک من
11 خرداد 1393 22:21
افتاده دو چشمان تو در مردمک من انگار اثر کرده دوباره کَلَک من تو ؛ کودک گستاخ و منم ظرف سفالی هِی لج نکن و سنگ نزن بر تَرَک من صد مرتبه در آبی چشمت شده ام غرق افسوس که یک بار نکردی کمک من رد شد دل پوشالی و ناپاک و دو رنگَت در ساده ترین مرحله های محک من گفتی که به جز شمع تَنَت شعله ندارم با شعله ی کی سوخته ای؟ شاپرک من...
-
دلقک
11 خرداد 1393 16:40
پدر بارها گفته بود که غربت از پشت همین دیوار آغاز میشود و اتوبوس پس از خوابی عمیق مرا در شهری غریبه پیاده کرده است غربت و تنهایی عمیق میشود آرزو میکنم ای کاش این گربه زبان ما را میدانست . این احساس شبانهی دلقک خسته است وقتی همه رفتهاند، نزد آینه در دلیجان تنهاییاش رنگ خندههای تماشاگران را از چهرهاش پاک میکند...
-
خود را بپوش!
9 خرداد 1393 00:36
کُردی بپوش, چارقد و شال را ببند روبند را کنار بزن, یک دهن بخند ! چوبی بگیر, قلب مرا دستمال کن تا دختران دهکده هم عاشق ات شوند زیبا برقص, تا بتکانی دل مرا تن لرزه هات مثل غزل از بر من اند خود را بپوش چشم چران ها چه دزدکی با چشم های هیز تماشات می کنند این بادهای هرزه که از راه میرسند گل های روسری تورا می پراکنند
-
شب یلدا
6 خرداد 1393 22:34
شبم شدچون شب یلدا، ولیکن بی صفا امشب شدم بی مونس و تنها میان آشنا امشب چو شمعی در بر پروانهای میسوختم دائم چرا رفتهاست پروانه ز منزلگاه ما امشب دل از مهر وصفا پر بود، بی رنگ و ریا بودیم صفا و مهر رفت و آمده جور و جفا امشب تنم از ترس میلرزد چرا، چون بیکَس و تنها دلم ازغصه پرخون شد، زدست بی وفا امشب چه تاریک است...
-
برف پیری
6 خرداد 1393 22:33
برف پیری شــده تـاج سـرم از لطف خـــدا بــاورم نیــست ولی، آمده یکبـاره چـرا؟ نیک چــون مینگرم راه بــه جـایی نبــرم کایـن سفیدی ثمر چیست که پوشیده مـرا؟ نالــه ســرد مـرا هـر که شنیدهاست نگفت تو که هستی؟ چهکنی؟ چون شدهای خلقنما؟ سالها زنـــدگی از دسـت بشــد بـیتـدبیر ای دریــغا که دمـــی عــقل نشـد راهنـما...
-
بی تو طوفان زده دشت جنونم
3 خرداد 1393 18:57
جوابیه ی هما میر افشار به شعر کوچه(بی تو مهتاب شبی...)فریدون مشیری بی تو طوفان زده دشت جنونم صید افتاده بخونم تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم ؟ بی من از کوچه گذر کردی و رفتی بی من از شهر سفر کردی و رفتی قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم، تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم، تو ندیدی ! نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی ....
-
عاشقان...
31 اردیبهشت 1393 09:51
می فروشــــی در لبــــــاس پارســا برگشته است آه از این نفـــرین که با دســـت دعـا برگشته است پینــــههای دســــت و پا سر زد به پیشانی عجب! کفـــــر با پیراهــــن زهــــــد و ریــــــا برگشته است داد از این طـــــــرز مسلمــــانی که هر کس در نظر قبلـــــه را میجویــــد اما از خـــــدا برگشتــه است خیمــــــه...
-
آبها از آسیا افتاده است
30 اردیبهشت 1393 23:18
موجها خوابیده اند آرام و رام طبل توفان از نوا افتاده است. چشمه های شعله ور خشکیده اند، آبها از آسیا افتاده است. در مزار آباد شهر بی تپش وای مرغی هم نمی آید به گوش دردمندان بی خروش و بی فغان خشمناکان بی فغان و بی خروش. آه ها در سینه ها گم کرده راه، مرغکان سرشان بزیر بالها. در سکوت جاودان مدفون شده ست هرچه غوغا بود قیل...