-
سکه به سیمین افتاد... :(
29 مرداد 1393 23:53
حالیا بار دگر چرخ سر کین افتاد چرخ خونخوار بر آن شیوه ی دیرین افتاد قصه ی عشق همان بود ولی ناغافل، تیشه اینبار نگر؛ بر سر شیرین افتاد! خود نشابور غزل چاره به جز صبر ندید زلف عطار چو در چنگ تموچین افتاد این شهابی ست که با رفتن او از سر بام، خدشه بر مردمک جام جهان بین افتاد زن مگویید! که شهنامه ای از مردان بود زن...
-
سوار کولی
28 مرداد 1393 17:02
( شعله رقصان غزل در گذشت، روحش شاد و یادش گرامی ) رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟ شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟ خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشه چشم سیاه چادر با این چراغ مرده رفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردی چشمان مهربانش یک قطره ناسترده در گیسوی...
-
بوی بهار
27 مرداد 1393 16:57
بوی بهار می شنوم از صدای تو نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو ای صورت تو آیه و آیینه خدا حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر آورده ام که فرش کنم زیر پای تو رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو چیزی عزیزتر ز...
-
همین که نعش درختی به باغ می افتد
25 مرداد 1393 18:57
همین که نعش درختی به باغ می افتد بهانه باز به دست اجاق می افتد حکایت من و دنیایتان حکایت آن پرنده ایست که به باتلاق می افتد عجب عدالت تلخی که شادمانی ها فقط برای شما اتفاق می افتد تمام سهم من از روشنی همان نوریست که از چراغ شما در اتاق می افتد به زور جاذبه سیب از درخت چیده زمین چه میوه ای ز سر اشتیاق می افتد؟! همیشه...
-
گرچه بر چشمت جسارت کرده، آهو را ببخش
21 مرداد 1393 17:45
گرچه بر چشمت جسارت کرده، آهو را ببخش گرچه خود را جا زده جای ِ تو، شب بو را ببخش هیچ منظوری ندارد می خرامد مثل ِ تو کبک ِ نازم! راه رفتن های ِ تیهو را ببخش با فقط یک تار، احساس ِ رهایی میکنند بادهای ِ هرزه گرد ِ بوسه بر مو را ببخش آرزو دارد غلام ِ حلقه بر گوشت شود خوش خیالی های ِ باغ ِ آلبالو را ببخش جان به در برده ست...
-
بی خیالت سر نکردم، بی خیالم سر مکن
19 مرداد 1393 17:39
بی خیالت سر نکردم، بی خیالم سر مکن خواب را در چشم های خسته ام باور مکن اختیارت را به دست باد جادوگر مده پیش مردم زلف هایت را پریشان تر مکن امر کن تا بر لب سرخ تو عاشق تر شوم نامسلمانا! لبم را نهی از منکر مکن عمر بودن با تو کوتاه است،مثل عمر گل نازک انداما! گل عمر مرا پرپر مکن دیدی و چیدی و بوییدی و دور انداختی آنچه...
-
آوای تو
18 مرداد 1393 18:02
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی آوای تو میخواندم از لایتناهی آوای تو میآردم از شوق به پرواز شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی امواج نوای تو به من میرسد از دور دریایی و من، تشنه مهر تو ،چو ماهی وین شعله که با هر نفسم میجهد از جان خوش میدهد از گرمی این شوق گواهی دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست من سرخوشم از...
-
ناله عشق
17 مرداد 1393 11:00
اشک چشمم اثــری در دل جانانه نکرد آخر این سیل، رهی باز در آن خانه نکرد آن چنان کــرد بجان آتش سودای غمت کاتش شمـــع ببال و پـــر پروانـــه نکــرد منم آن شمع که در آتش غم سوخت ولی شکـــوه از سوز دل خویش به بیگانه نکــرد الفت از ناله ی مــا سنگ بفریاد آمد بخت بد بین اثری در دل جانانـه نکرد عبدالله فاطمی الفت بروجردی
-
شیرین تویی و مبدا شعرم لبان توست...
17 مرداد 1393 10:20
باغم، به روشنایی مهتاب قانعم بیداری ام کنار تو ممکن نبوده است حالا به چشم های تو در خواب قانعم چشم تو صحن مسجدی آرام و دوردست می آیم و به گوشه ی محراب قانعم گیسوی تابدار تو تاب از دلم ربود یک عمر با همین دل بی تاب قانعم شیرین تویی و مبدا شعرم لبان توست تر کن لبی که با غزلی ناب قانعم.... * ناصر حامدی *
-
آموزش سه تار بخش سوم
16 مرداد 1393 23:07
پس از استقبال همراهان گرامی شکنج، بخش سوم آموزش سه تار از کتاب اول زنده یاد استاد جلال ذوالفنون نیز بصورت صوتی و ﺑﺎ اﺟﺮاﻱ خود استاد برای شما در سایت قرار گرفت. قیمت خرید این بخش همچون دیگر بخشها فقط 2000 تومان می باشد. برای خرید نسخه با کیفیت کتاب اینجا را کلیک کنید و برای خرید سی دی صوتی به ادامه مطلب مراجعه نمایید....
-
وای از آن زیـبــا، کــــه نـازیـبــا گـــذشت...
15 مرداد 1393 23:54
دل نهــــادن بر پشیـــمــــانی چـه سود؟ کـــــان پشیـــمان سوز ِ مهرافزا گـذشت نــازنیــــنا! ســـرگــــــرانــــی تــا بچـــند؟ تــا بـجـنبــی ، روزگـــار از مـــا گـــذشت ســـایـــه، بــر دامــــان ِ مــغرب پا کشید آفـتــاب، از ســیـنـه ی صحـــرا گـــذشت تــا تــو پــل ها بـنــــدی از فــــرزانـگــــی ایـــن دل ِ...
-
دو فصل است ...
14 مرداد 1393 16:19
خوشم با شمیم بهاری که نیست غباری که هست و سواری که نیست به دنبال این ردّ خون آمدم پی دانه های اناری که نیست مگردید بیهوده ای همرهان به دنبال آیینه داری که نیست به کف سنگ دارم ولی می دوم پی شیشه های قطاری که نیست تهمتن منم تیر گز می زنم به چشمان اسفندیاری که نیست دو فصل است تقویم دلتنگی ام خزانی که هست و بهاری که نیست...
-
دست بر شانه ات افتاد و ... لب افتاد به کار
13 مرداد 1393 18:32
دست بر شانه ات افتاد و ... لب افتاد به کار مست از روز تو بودم ... که شب افتاد به کار باد پیچید به موهای تو و ... راه افتاد بعدِ یک عمر به چشمَ م ... گذرِ ماه افتاد باد آهنگ خوشی داشت ...که تنبور نداشت مستیِ چشم تو را، حضرت انگور نداشت جاده ها ... سمتِ تماشای تو بر می خیزند ابرها ... روی سرت، نقل و شکر می ریزند آسمان...
-
عشق کنار وصل
12 مرداد 1393 17:56
رفته... هنوز هم نفسم جا نیامدهست عشق کنار وصل به ماها نیامدهست معشوق آنچنان که تویی دیده روزگار عاشق چو من هنوز به دنیا نیامدهست صدبار وعده کرد که فردا ببینمش صد سال پیر گشتم و فردا نیامدهست یک عمر زخم بر جگرم بود و سوختم یک بار هم برای تماشا نیامدهست ای مرگ! جام زهر بیاور که خسته ایم امشب طبیب ما به مداوا...
-
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
11 مرداد 1393 19:57
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام اندیشه فرداست وجودم از تمنای تو سرشار است زمان در بستر شب خواب و بیدار است هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز رود آنجا که می یافتند کولی های جادو گیسوش شب را همان جا ها که پشت پرده شب دختر خورشید فردا را می آرایند همین فردای افسون ریز...
-
صبح ...
11 مرداد 1393 16:30
شعر زیر که در اکثر سایت های ادبی با نام شاعر گرامی آقای گلسرخی درج شده و ما هم دچار این اشتباه شده بودیم، با پیام شاعر اصلی جناب آقای سهراب صمصامی، اصلاح وتقدیم حضور شما همراهان عزیز می شود. ضمن پوزش و تشکر از شاعر عزیز آقای صمصامی بابت ارسال مدارک مستند مبنی بر سرایش شعر توسط ایشان. دگر صبح است و پایان شب تار است دگر...
-
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
10 مرداد 1393 12:34
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست با او چه خوب می شود از حال خویش گفت دریا که از اهالی این روزگارنیست امشب ولی هوای جنون موج میزند دریا سرش به هیچ...
-
دوســتت دارم چنان که آیدا را شاملو...
8 مرداد 1393 18:29
هرچه نامت می نشیـند بر لبانم بیشتر لرزه می افتـد به سرتاپای ِ جانم بیشتر دوســتت دارم چنان که آیدا را شاملو وای اگر که بو کنند از این دهانم بیشتر سهم ِ شیرین گرچه از فرهاد شد یک بیستون سهم ِ تو از چلستــــون ِ اصفهانم بیشتر پیرهن از رنگ های ِ شاد می پوشی و من میشود رنگین کمان در آسمــــانم بیشتر مثل ِ ماژیکی که بر هر...
-
روزی خدا به سینه ی من پا گذاشته
4 مرداد 1393 22:54
روزی خدا به سینه ی من پا گذاشته مهر تو را درون دلم جا گذاشته ! تا من برای یافتن ات دربدر شوم دیوار را کشیده و در را گذاشته ! بی شبهه آفریده تو را از ژن شراب آنکس که در خمار تو ما را گذاشته ! با زر کشیده خط لبت را و ناگزیر در موزه اش برای تماشا گذاشته ! چون آسمان حسود شده از دل زمین چشم تو را گرفته و دریا گذاشته ! تا...
-
خاطرات عمر شیرین را بسوزان
3 مرداد 1393 18:02
بسوزان بسوزان بسوزان شعرهایم را بسوزان خاطرات عمر شیرین مرا یادبود عشق دیرین مرا در سکوت بی سرانجام بیابان آتشی از استخوانم برفروزان درمیان بوته های خشک بی جان در غبار آسمانگردبیابان بسوزان بسوزان شعر هایم را بسوزان برگ برگ خاطراتم رابسوزان خانه ام آرد قصه ای ازآشنایی تاشود خاموش فریاد جدایی خانه ام آرد دیگرازمن...
-
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
3 مرداد 1393 17:53
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم از دل تنگ گنهکار برآرم آهی آتش اندر گنه آدم و حوا فکنم مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم خوردهام تیر فلک باده بده تا سرمست عقده دربند کمر ترکش جوزا...
-
گلهای تازه برنامه شماره 138
3 مرداد 1393 17:49
این برنامه با همکاری هنرمندان سیمین غانم، سیاوش، علی تجویدی و منصور صارمی اجرا شده است. غزل این برنامه از حافظ و شعر ترانه از عبدالله الفت می باشد. آهنگسازی این برنامه را علی تجویدی بر عهده داشته است. گوینده: رضا معینی شما می توانید این برنامه را در شکنج گوش دهید و یا با لینک مستقیم در ادامه مطلب دانلود نمایید. یکبار...
-
تساوی
3 مرداد 1393 17:38
معلم پای تخته داد می زد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گردپنهان بود ولی آخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم می کردند وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان تساوی های جبری رانشان می داد خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین بود تساوی را...
-
زمان درکنارم عبث می زند موج !
2 مرداد 1393 16:30
زمان درکنارم عبث می زند موج ! نه درمن غزل می زند بال، نه در دل هوس می زند موج ! *** رها کن، رهاکن، که این شعله خرد، چندان نپاید، یکی برق سوزنده باید، کزین تنگنا ره گشاید؛ کران تا کران خار و خس می زند موج ! *** گر این نغمه،این دانه اشک، درین خاکروئید و بالید و بشکفت، پس از مرگ بلبل، ببینید چه خوش بوی گل در قفس می زند...
-
حول چشمان تو لا قُوّةَ الّا بالله!!!
30 تیر 1393 16:00
حول چشمان تو لا قُوّةَ الّا بالله قُل غزلخوانی و شیدایی و مستی لـِلّه آخرالامر غزلهای تو گمراهم کرد هر که دارد هوس در به دری بسم الله: باد می آید و موهات پریشان شده است باد با توست... همین است که طوفان شده است! آخرش خلق رطب ختم به لبهای تو شد مثلا معجزه ها: ختم به قرآن شده است طعم لبهات عسل: "فیهِ شِفاءٌ...
-
روزه ام را باز با آغوش تو وا می کنم
29 تیر 1393 16:42
روزه ام را باز با آغوش تو وا می کنم تا سحر چشمان مستت را تماشا می کنم بی مهابا صورت ماه تو را می بوسم و از همین امروز عید فطر برپا می کنم چشم وگوش وبینی ولب را به دنیا بسته ام تشنـه ی عشـق تـوام اما مدارا می کنم در نماز ظهر رکعتهای من گم می شود عصر ها خود را در آغوش تو پیدا می کنم ای عزیزان زندگی کاری که با یوسف نکرد...
-
خسته ام مثل ...
27 تیر 1393 01:41
خسته ام مثل زنی از شاعری شوهرش مثل مردی مانده در احقاق حق همسرش مثل مجنونی که لیلی در دلش باشد ولی شور شیرین ناگهان افتاده باشد در سرش خسته ام ... چون شاعر ِ از شعر خنجر خورده ای که دهان وا کرده باشد زخم های دفترش خستگی دارد ... ندارد؟! اینکه عطرت هست و باز هرچه می گردد نمی بیند تو را دور و برش سمتی از این شهر باران...
-
آینه
25 تیر 1393 00:21
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟! بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را قایقت را بشکن!روح تو دریایی نیست آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد آه!دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال وقتی به لب پنجره...
-
وقتی از چشم تو افتادم...
23 تیر 1393 23:21
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست عشق زانو زد...
-
این عشق درآورده به زانو من را ...
18 تیر 1393 22:40
بچه ام عاشق ِ چشم ِ شکلاتی شده ام پا زمین کوب ِ لب ِ آب نباتی شده ام بس که این عشق درآورده به زانو من را چند وقتی ست که دلبسته ی ِ تاتی شده ام خنده های ِ تو به من سرکشی آموخته است بی جهت نیست که شورشگر و خاطی شده ام زیر ِ بازارچه چون قیصر ِ چاقو در دست خسته از اینهمه دلتنگی ِ لاتی شده ام حالی ام نیست فقط دست ِ تو را...