خسته ام- چون شمعِ بی حاصل - از این دارالظلام
نا امیدم از فلک، چون زخمِ گز از التیام
زین جهانِ سفله دلگیرم که هستند اندر او
ناجوانمردان شریف و رهزنان والا مقام!
روزگارِ نا بسامانی که از جادوش هست،
خونِ حق گویان حلال و نقدِ بدکاران حرام!
کاندر او از نصِّ قرآن گوی سبقت برده است،
با دوصد "اما" و "زیرا" حُکمِ آیاتِ عظام!!
اُف به این دنیا که از بهر متاع اندکش،
خواجه بالا می رود از "پاچه ی" حاجی قوام!!
حسین جنتی