سنگفرش

ای سنگفرش راه که شبهای بی سحر

تک بوسه های پای مرا نوش کرده ای


ای سنگفرش راه که در تلخی سکوت

آواز گام های مرا گوش کرده ای


هر رهگذر از روی تو بگذشت و دور شد

جز من که سالها کنار تو مانده ام  


بر روی سنگ های تو با پای خسته...آه!

عمری بخیره پیکر خود را کشانده ام


ای سنگفرش هیچ در این تیره شام ژرف

آواز آشنای کسی را شنیده ای؟


در جستجوی او به کجا تن کشم،دگر

ای سنگفرش گمشده ام را ندیده ای؟


*نصرت رحمانی*


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد