حرفی بزن!

حرفی بزن بگو د بگو دوست داری ام

با این سکوت ، دل نگران می گذاری ام

پاسخ بده پیام مرا حال من بد است

چیزی بگو که از نگرانی در آری ام

دریای من! اگرچه به پایت نمی رسم 

اما هنوز رودم و سوی تو جاری ام 

ادامه مطلب ...

پــابند کفش های سیاه ِ سفر نشـو

یکی از زیباترین غزلیات معاصر که تا حالا خوندم، این شعر از آقای مهدی فرجیه. بیت های برجسته شده رو خودتون بخونید و قضاوت کنید.


پــابند کفش های سیاه ِ سفر نشـو

یا دست کم به خـاطر من دیر تر برو !

دارم نگـاه می کنم و حرص می خورم

امشب قشنگ تر شده ای ... بیشتر نشو !

کاری نکن که بشکنی امــ...ا شکسته ای

حالا شکستنی ترم از شاخـه های مو 

ادامه مطلب ...

بد نیست تو هم با من اگـــر راه بیایی!!

من در پــی رد تو کجا و ... تو کجایی
دنبال تـو دستم نرسیده است به جایی
ای " بوده " که مثل تو نبوده است ؛ نگو هست
ای " رفته " که در قلب منی ... گرچه نیایی !
این عشق زمیــنی است که آغاز صعـود است
پابـند " هوس " نیستم ای عشق " هوایی " 
ادامه مطلب ...

یک شب دلی ...

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستـجو نکرد
امــا مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسـمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سـرد قرونم کشید و رفت 
ادامه مطلب ...

عاقـبت دستانمان رو می شود...

چشــم ها حس دروغی را تعارف می کنند

تا که بر هر چشم ، بیش از حد توقف می کنند

عشق نامش نیست ؛ این بازی بی شرمانه ای است

شـرم بر آن هـا که در بازی تخلف می کنند

چشـم تا وا مــی شود دل ساده می ریزد فرو

قصـر بی دروازه را راحت تصـرف می کنند  ادامه مطلب ...

چیزی بگو پیامبر بی کتاب من !

با یاد چشمهای تو خوب است خواب ِ من

از ابرهــا کناره بگیر آفتاب من !

رو بر کدام قبله به چشم تو میرسم ؟

چیزی بگو پیامبر بی کتاب من !

چشم تو را کجای جهان جست و جو کنم ؟

پایان بده به تاب و تب ِ بی حساب من  ادامه مطلب ...

لاغری...

برعکس من اگرچه خوش اندام و لاغری

اما  درست  مثل  خودم  زود  باوری

از من چه گفته اند که بی اعتنا به عشق

می خواهی از کنار دلم ساده بگذری ؟

یک بار هم نشد که نگاهی کنی به من

حتی یکی دو لحظه به چشم برادری  ادامه مطلب ...

گلهای تازه برنامه شماره 60

این برنامه با همکاری هنرمندان سیاوش، عبادی، حبیب اله بدیعی، منصور صارمی و جهانگیر ملک اجرا شده است. غزل از سعدی. گوینده آذر پژوهش. صدابردار محمد جهانفر. این برنامه را می توانید در شکنج گوش دهید و یا با لینک مستقیم در ادامه مطلب دانلود نمایید.


یکبار بر روی دکمه پخش کلیک کرده و تا بارگذاری آهنگ اندکی شکیبا باشید.


  ادامه مطلب ...

عصا بردار و راهی شو

در شهر ما این نیست راه و رسم دلداری
باید بدانم تا کجاها دوستم داری
موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو
تا کی تو باید دست روی دست بگذاری
بیزارم از این پا و آن پا کردنت ای عشق
یا نوشدارو باش، یا زخمی بزن کاری 
ادامه مطلب ...

پریچهره

تصنیف بسیاری زیبای "پریچهره" با صدای سینا سرلک را می توانید در شکنج گوش دهید و یا با لینک مستقیم در ادامه مطلب همراه با متن ترانه دانلود کنید.


لطفاً یکبار بر روی دکمه پخش کلیک کرده و تا بارگذاری تصنیف اندکی شکیبا باشید

 
ادامه مطلب ...

ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود

ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود 
ادامه مطلب ...

تو را نادیدن ما غم نباشد

تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباش
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
عجب گر در چمن برپای خیزی
که سرو راست پیشت خم نباشد 
ادامه مطلب ...

دعایی گر نمی​گویی به دشنامی عزیزم کن

تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
ملامتگوی بی​حاصل ترنج از دست نشناسد
در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی
به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی 
ادامه مطلب ...

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی        

خرقه جایی گرو باده و دفتر (دف در) جایی

دل که آیینه شاهیست غباری دارد       

از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش        

که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی  ادامه مطلب ...

ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب        

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار        

خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم       

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب  ادامه مطلب ...

به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را        

که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا        

تفقدی نکند طوطی شکرخا را

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل       

که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را  ادامه مطلب ...

گلهای تازه برنامه شماره 100

این برنامه با همکاری هنرمندان سیاوش، حسن کسایی، جلیل شهناز و جهانگیر ملک اجرا شده است. اشعار از حافظ و نظامی. گوینده روشنک. این برنامه را میتوانید در شکنج گوش کنید و یا در ادامه مطلب با لینک مستقیم دانلود نمایید. 


یکبار بر روی دکمه پخش کلیک کرده و تا بارگذاری این برنامه اندکی شکیبا باشید 

 
ادامه مطلب ...

سجلد

مردگان، ترانه‌های ناتمام جهانند، 
و ما زاده‌شدیم تا ترا و ستارگان را 
در یک پیاله‌ی مالامال زمزمه کنیم. 
ما که خود سرآغاز آن بی‌نهایت مقدوریم.  
ادامه مطلب ...

به زمین خوردم و افتادم... برخیز و بیا!

من کی ام؟ رهگذر کوچه ی تنهایی ها
روح تنهایی و مجموعه ی شیدایی ها
وسعت مشرق خورشیدیِ روی تو کجاست؟
که به تنگ آمدم از این همه یلدایی ها
مثل یک کوه شکستیم و نشستیم، ولی
باز با ماست همان صبر و شکیبایی ها 
ادامه مطلب ...

شب جدایی

تصنیف بسیار زیبای "شب جدایی" با صدای همایون شجریان. این تصنیف پیشتر در برنامه گلهای رنگارنگ برنامه 236 ب بر روی شعری از رهی معیری و آهنگی از مجید وفادار و آواز حسین قوامی فاخته اجرا شده بود که همایون شجریان آن را بازخوانی کرده است. شما میتوانید این تصنیف زیبا را در شکنج گوش کنید و یا در ادامه مطلب همراه با متن ترانه و با لینک مستقیم دانلود نمایید. 


یکبار بر روی دکمه پخش کلیک کرده و تا بارگذاری تصنیف اندکی شکیبا باشید.

 
ادامه مطلب ...

دوستت دارم

دوستت دارم
و پنهان کردن آسمان
پشت میله‌های قفس
آسان نیست.
آن‌چه که پنهان می‌ماند خون است
خون است و عسل
که به نیش زنبوری
آشکار می‌شود. 
ادامه مطلب ...

ناله یی در شب

ای یاد تو در ظلمت شب همسفر من 
وی نام تو روشنگر شام و سحر من 
جز نقش تو نقشی نبود در نظر من 
شب ها منم و عشق تو و چشم تر من 
وین اشک دمادم که بود پرده در من 
ادامه مطلب ...

جوانی

جوانی، داستانی بود
پریشان داستان بی سرانجامی
غم آگین غصه تلخی که از یادش هراسانم
به غفلت رفت از دستم، وزین غفلت پشیمانم

***

جوانی چون  کبوتر بود و بودم یکی طفل کبوتر باز

سرودی داشت آن مرغک ـــ
که از بانگ سرودش مست بودم، شادمان بودم
به شوق نغمه مستانه او نغمه خوان بودم
نوائی داشت
حالی داشت
گه بی گاه با طفل دلم قال و مقالی داشت 
ادامه مطلب ...

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان....

شعری که باعث شد نام فروغ از لیست شاعران معاصر حذف شود!


بر روی ما نگاه خدا خنده می زند،

هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم.

زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش،

پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود،
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا.
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب،
بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا. 
ادامه مطلب ...

هیچ کس داد من از فریاد جان‌فرسا نداد

آن چه از هجران تو بر جان ناشادم رسید
از گناه اولین بر حضرت آدم رسید
گوشه‌گیری کردم از آوازهای رنگرنگ
زخمه‌ها بر ساز دل از دست بی‌دادم رسید
قصه شیرین عشقم رفت از خاطر ولی
کوهی از اندوه و ناکامی به فرهادم رسید 
ادامه مطلب ...