غزاله صبا

به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا

که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را


چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته اند شب ماهتاب دریا را


تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح

به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را  ادامه مطلب ...

به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را        

که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا        

تفقدی نکند طوطی شکرخا را

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل       

که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را  ادامه مطلب ...