در حال بغض و گریه این شعر را سرودم

یادش بخیر آن روز ، روزی که با تو بودم
روزی که غصه ها را از روی دل زدودم
یادش بخیر وقتی دستت به دست من بود
وقتی که پیش رویت از عشق تو سرودم
یادت میاید آن روز ، روزی که قول دادی 
باشی همیشه عشق و امیدِ بر وجودم 
ادامه مطلب ...

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من بــه دنبال تو یک عمر مسافــــر باشـــم
تو پری باشـــی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم  
ادامه مطلب ...

وارطان سخن بگو!

دکلمه زیبای وارطان سخن بگو با صدای شاعر اثر احمد شاملو. این اثر را آقای شاملو برای وارطان سالاخانیان سروده بودند که برای عبور از سد سانسور از کلمه ی "نازلی" به جای "وارطان" در نسخ چاپی استفاده کرده اند. اما در این دکلمه، ایشان از کلمه وارطان استفاده می کند.

 دانلود دکلمه و متن شعر در ادامه مطلب.



برای شنیدن دکلمه در شکنج یکبار بر روی دکمه پخش کلیک کرده و تا بارگذاری آن اندکی شکیبا باشید

 

ادامه مطلب ...

هایکوی ایرانی 2

زنجره ها همه با هم می خوانند

بارش برگ بید

در خنکای خزانی

(سید علی صالحی)

خبر مرگ من!!!

گاه می اندیشم

خبر ِ مرگ ِ مرا با تو چه کس می گوید ؟

آن زمان که خبر ِ مرگ مرا

از کسی می شنوی ، روی تو را

کاشکی می دیدم

شانه بالا زدنت را ،

ــ بی قید ــ 
ادامه مطلب ...

پاییز

یاد داری که موسم پاییز

جانب باغ و بوستان رفتیم


دست در دست یکدگر باهم

از پی دیدن خزان رفتیم


پنجه های چنار زرد و نزار

زیر پای من و تو می شد خرد


باد پاییز های و هوی کنان

برگها را به هر طرف می برد  ادامه مطلب ...

از عشق سخن گفتن برای آدمی هنوز خیلی زود است... (حسین پناهی)

دکلمه ای زیبا از حسین پناهی با صدای خود او

شما میتوانید این کلیپ صوتی زیبا را در شکنج گوش کنید و یا به صورت مستقیم در ادامه مطلب دانلود کنید.



لینک دانلود و متن شعر در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...

کودکان عاقل

قلب بزرگ که بود ،


آن خورشید


که در آن ظلمات دور


!شکست و شکسته زنده ماند 


گوش کنید 

ادامه مطلب ...

یاد من باشد

یاد من باشد فردا دم صبح 

جور دیگر باشم 

بد نگویم به هوا، آب ، زمین 

مهربان باشم، با مردم شهر 

و فراموش کنم، هر چه گذشت  

ادامه مطلب ...

تو

تن تو کوه دماوند است

با غرورش تا عرش

دشنه ی دژخیمان نتواند هرگز

ماری افتد از پشت

تن تو دنیایی از چشم است

تن تو جنگل بیداری هاست 

ادامه مطلب ...

حال همهٔ ما خوب است

سلام!

حال همهٔ ما خوب است

ملالی نیست جز گم شدنِ‌گاه به گاهِ خیالی دور،

که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند

با این همه عمری اگر باقی بود

طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم

که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و

نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان

ادامه مطلب ...

پیش از اینها فکر می کردم خدا

پیش از اینها فکر می کردم خدا

خانه ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور     

ادامه مطلب ...

روز مبادا

..:::..روز مبادا..:::..

.....::::..... 

 

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

 چونانکه بایدند

 نه باید ها ...

مثل همیشه آخر حرفم

 و حرف آخرم را

با بغض می خورم...

عمری است

 لبخندهای لاغر خود را

در دل ذخیره می کنم :

باشد برای روز مبادا !

اما

 در صفحه های تقویم

 روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هر چه باشد

روزی شبیه دیروز

روزی شبیه فردا

روزی درست مثل همین روزهای ماست

 اما کسی چه می داند ؟

شاید

 امروز نیز روز مبادا باشد!

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

 چونانکه بایدند

نه باید ها ...

هر روزِ بی تو

 روز مباداست !