لباس کوچ تنت کن ، بهار مشکوکی ست
بگیر دست مرا ، روزگار مشکوکی ست
تمام پنجره ها رو به قبله خوابیدند
اگر غلط نکنم انتظار مشکوکی ست
تو آسمانی ومن ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست-داد ازاین دارم
قبول کن که گذشته ست کار من از اشک
که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم
تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست
مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارم
تا آخر عمر
درگیر من خواهی بود
و تظاهر می کنی که نیستی
مقایسه تو را
از پا در خواهد آورد
من
می دانم به کجای قلبت
شلیک کرده ام
ادامه مطلب ...