لباس کوچ تنت کن ...


لباس کوچ تنت کن ، بهار مشکوکی ست

بگیر دست مرا ، روزگار مشکوکی ست


تمام پنجره ها رو به قبله خوابیدند

اگر غلط نکنم انتظار مشکوکی ست

  

درخت ها کت و شلوار سرخ پوشیدند

برای جشن تبر ها وقار مشکوکی ست


 چقدر روی خیابان جنازه روییده

و گوشه گوشه ی میدان مزار مشکوکی ست


 پیاده رو پر گنجشک های سم خورده ست

قشنگ فکر کنی انتحار مشکوکی ست


بیا نشانی خود را به سایه ها ندهیم

لباس کوچ تنت کن … دیار مشکوکی ست ….


رهی کاوه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد