مزیّن می کند وقتی که با قالیچه ایوان را
فراهم می کنم من هم بساط چای و قندان را
برایم چای می ریزد، دو بیتی شعر می خواند
لبش با قند، می بخشد به من طعمی دو چندان را
دو چشمش سنگ نیشابور را در یاد می آرد
تراش قامت اش اسلیمی قالی کاشان را
ادامه مطلب ...
کسی به جز تو در این روزگار با من نیست
دریغ از این که مرا صد هزار گردن نیست
« زنی چنین که تویی جز تو هیچ کس زن نیست»