از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست

هرچه کردم به خودم کردم و وجدان ِخودم

پسـر  نوحــم  و  قربانـی  طوفـــان  خودم


تک و تنهــاتر از آنــم که به دادم برسند

آنچنانم که شدم دست به دامان خودم


موی تو ریخته بر شانه ی تو ٬ امّــا من

شانه ام ریخته بر موی پریشان ِ خودم!

  ادامه مطلب ...