نفس می کِشد واژه در دفترم
دقیقا" دو هفته ست شاعر ترم
دقیقا" دو هفته ست در من کَسی ست
که هر شب می افتد به جانِ سَرم
.
من و آشپزخانه و چای و بعد
دوتا قرص سَردرد تا می خورم،
خودم را کمی می فرستم به خواب
دوباره می آید کَسی،می پرم !
برو لعنتی مرد تو خسته است
وَ حالی نمانده ست در بسترم