لب به قول پدرم بود که دندان آمد

روز داغ تو به دل داشت، به پایان آمد
شب خیال تو به تن کرد، چراغان آمد

آسمان کی دلش از خشکی این خاک شکست؟
ابرها فکر تو بودند که باران آمد

چه جهان‌بینی تلخی که تو را از کف داد
هرکه با چتر از آن پس به خیابان آمد
 
ادامه مطلب ...

بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد

بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد

یا آن که گدایی محبت  شده باشد


دلگیرم از آن دل که در آن حس تملک

تبدیل به غوغای حسادت شده باشد


دل در تب و طوفان تنوع طلبی چیست؟

باغی ست که آلوده به آفت شده باشد

  ادامه مطلب ...

قرار بود که از عشق نگذریم...



چو شاخه ای که امیدش به برگ و باری نیست
بهار آمده، اما مرا بهاری نیست


نوشته است: بهار است، شاخه ها سبزند ...
ولی به گفتۀ تقویم اعتباری نیست


مرا که عطر بهشت از تن تو بوییدم
به باد هرزۀ اردیبهشت کاری نیست

  ادامه مطلب ...