-
واران (باران)
14 مهر 1389 13:15
نویسنده ی وبگاه واران را می شناسید؟ در آب که شستی تن بی تابت را دیدند تمام رود ها خوابت را لبهام به شکل بوسه-ماهی شده اند بنداز درون آب قلابت را ----------- --------- ------ با رفتن تو من از خودم هم سیرم با عقربه ها ثانیه ها درگیرم مرگ آمده راه نفسم را بسته وقتی چمدان بسته شود می میرم --------------- ------------...
-
فقر
8 مهر 1389 19:15
میخواهم بگویم ... فقر همه جا سر میکشد ... فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ... فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ... طلا و غذا نیست ... فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ... فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد...
-
عرق ریزی و عرق خوری؟!!!
7 مهر 1389 09:19
همیشه با خود فکر می کنم چگونه است که ما در این سر دنیا عرق می ریزیم و وضعمان این است و آن ها در آن سر دنیا عرق می خورند و وضعشان آن است؟ نمی دانم تفاوت در عرق است و یا در نوع ریختن و خوردن آن؟ معلم شهید دکتر علی شریعتی
-
مگر کری؟
30 مرداد 1389 14:22
هیچ کس صدای تو را نمی شنود. انگار که همه کر شده اند. هیچ کس نمی شنود که داری از درد می نالی و پولی در بساط نداری تا دندان کرم خورده ات را بکشی و نان خشکت را به راحتی بخوری. هیچ کس نمی شنود که از فرط گرسنگی دستانت را به دل گرفته ای و آه می کشی. گویا نمی خواهند صدای ضجه های تو را بشنوند که داری داد میزنی: "به خاطر...
-
به دوستم مترسک
16 مرداد 1389 13:56
هیچ کس فاحشه نیست؟!!! همه آزاداند. شاید خنده دار باشد اما "من چنینم، دگر ایشان دانند". و اما تو، تو که شاید از زمانه دردی به دل داری و می خندی، تو که شاید از زمانه، همه یادگارهای خوب داری و باز می خندی، تو، بدان که هرزگی های ذهن نجیبت راه به ناکجای هستی ندارند، همه جای هستی پیداست. راهی که باید رفت پیداست....
-
مرگ قو
10 مرداد 1389 22:09
محمد نوری در تهران زاده شد و در جوانی آواز را نزد خانم اولین باغچهبان و تئوری موسیقی را نزد سیروس شهردار و فریدون فرزانه، اساتید هنرستان عالی موسیقی، فراگرفت. وی شیوهٔ آواز خود را متأثر از بافت و غنای زخمهایِ اساتیدی چون حسین اصلانی ، ناصر حسینی ، و محمد سریر میداند. دههٔ بیست، دوران آغاز نوعی تفکر در شعر و موسیقی...
-
استاد حسن زیرک
27 تیر 1389 22:23
حسن زیرک ، هشتم آذر ۱۳۰۰ در بوکان به دنیا آمد. در پنج سالگی پدرش را از دست داد و خیلی زود ، شیرینی های کودکیش تلخ گشت . به خاطر شرایط سخت زندگی از تحصیل بیبهره ماند ، اما راه موسیقی در کردستان ، آنچنان وابسته ی مکتب نبود . او استعداد کم نظیری در به خاطر سپردن مقام ها ، ملودی ها و اشعار کردی داشت و همین او را از...
-
سری عکس های ناب
10 تیر 1389 21:03
-
استاد سید حسین طاهر زاده- بیوگرافی و دانلود
10 تیر 1389 20:48
استاد سید حسین طاهرزاده ، فرزند سید طاهر تویسرکانی بود. پدر او از تویسر کان همدان برای تحصیل فقه در حوزه علمیه اصفهان به مدرسه صدر آن شهر رفت . سید حسین در سال 1261 در اصفهان تولد یافت و دوران کودکی و جوانی خود را در اصفهان سپری کرد . از دوران نوجوانی به آواز علاقه داشت و در سال 1278 در سن 17 سالگی به تهران آمد .در...
-
---اس ام اس های روز پدر ---
3 تیر 1389 12:48
بابا دوست دارم بابت تمام زحماتی که کشیدی دستانت را می بوسم و ممنونتم --- پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک . از صمیم قلب دوستت دارم . . . --- پدر جان با تمام وجود دوستت دارم . روزت مبارک . --- نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ، جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد . --- بابای عزیزم ، روز...
-
دیوانه ی عاقل
27 خرداد 1389 11:12
سبک بودن اندیشه بهلول را گفتند : سنگینی خواب را سبب چه باشد؟ گفت: " سبک بودن اندیشه "، هر چه اندیشه سبک باشد، " خواب سنگین گردد"...!!!! ------------- جنون کسی بهلول را گفت: تا چند می خواهی در جنون باشی ؟، لحظه ای بخود آی و راه عقل در پیش گیر. بهلول گفت: این روز ها بدنبال عقل رفتن خیلی:"...
-
خـــــر ما از کره گی دم نداشت!
25 خرداد 1389 11:15
مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون کشیدن آن درمانده. مساعدت را ( برای کمک کردن ) دست در دُم خر زده قُوَت کرد ( زور زد ). دُم از جای کنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست که ” تاوان بده !” مرد به قصد فرار به کوچه یی دوید، بن بست یافت. خود را به خانه ایی درافکند. زنی آن جا کنار حوض خانه چیزی می شست و بار حمل داشت...
-
انشا
7 خرداد 1389 12:27
-
کلاه مترسک
2 خرداد 1389 14:22
"دیگر هیچ زمینی را به امید مترسک زیر کشت نخواهم برد!!! چرا که من دیدم یک آسمان پرنده رقص باران را در کلاه مترسک به ریشخند گرفتند!!!"
-
شاگرد زیرک و استاد!
8 اردیبهشت 1389 17:48
استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند:آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟ شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد " استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟ " شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا " استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد....
-
انشا
28 دی 1388 11:14
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ،...
-
یا حسین
2 دی 1388 10:56
من حسینم. خون خدا، وارث نوح و آدم. سبط محمد، فرزند حیدر کرار. من حسینم. حنجره ی زخم خورده تاریخ. تاریخ سال هاست که وام دار من است. من حسینم و "انا الحق". حلاج بانگ انا الحق از من آموخت و بر دار رفت. من حسینم. من خود عشقم. "در عشق دو رکعت است که وضویش درست نیاید الا به خون." من پیشنماز آن دو رکعتم....
-
ترجمه یک داستان
11 آذر 1388 11:48
مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟ به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش...
-
دمی با ارد بزرگ
1 آذر 1388 17:04
سردمداران برای آنکه به طوفان مردم گرفتار نشوند باید با امواج دریای آدمیان هماهنگ گردند . مهار دریا غیر ممکن است ، کسانی که فکر می کنند مردم را با امکانات خود مهار کرده اند ، دیر یا زود گم می شوند . (ارد فرمانروای شایسته به فکر انتقام از مردم خویش نیست . (ارد بزرگ) بارش باران از پستان گیتی ، فرزندان را در دل خاک جانی...
-
شریعتی
23 آبان 1388 18:32
… اما برادر این شادی دیرپا و زود گذری بود ، زیرا بعد از رفتن تو باز هم به دهات ما ریختند و باز ما را آوردند و باز ما بر روی شانه هامیان و پشتمان سنگهای عظیم و ستون های عظیم بنا کردیم و حمل کردیم اما نه برای گور هایشان زیرا که دیگر به گورهایشان اهمیت نمی دادند بلکه برای قصرها شان کار می کردیم . . .و بعد قصرهای عظیم بر...
-
یاد جوانی
2 آبان 1388 11:01
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند همتم تا میرود ساز غزل گیرد بدست طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند ما به داغ عشق بازیها نشستیم و هنوز چشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان با هیمن نخوت که دارد آسمانی میکند سالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز در درونم زنده است و...
-
سیاوش کسرایی
4 مهر 1388 10:59
زندگی زیباست زندگی آتش گهی دیرنده پابرجاست گر بیفروزیش رقص شعله اش از هرکران پیداست ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست.....
-
درگذشت استاد پرویز مشکاتیان
1 مهر 1388 13:51
درگذشت استاد بی بدیل سنتور نوازی ایران زمین و آهنگ ساز برجسته ی موسیقی مقامی، باز هم شوکی بود که بر تن جامعه موسیقی مقامی ایران وارد شد تا بار دگر اهالی کوچه باغ پاییز، ردای سیاه بر تن کنند. پرویز مشکاتیان در 24 اردیبهشت 1334 در نیشابور چشم به جهان گشود ، جهانی که با گشودنش ، شنودن آوای مترنم و سرمست سرچشمه ها و دشت...
-
نامه
27 اردیبهشت 1388 10:22
در حدود سه سال پیش با خانمی 49ساله با اصالت کالیفرنیایی ولی ساکن در آتن از طریق چت آشنا شدم. در این سه سال کاملا با هم و خصوصیات اخلاقی هم آگاه شده ایم. تا اینکه چند روز پیش برایم ای میلی زده بود با مضمونی که تنها از دلی پاک بر میخیزد. ما مسلمانیم اما آیا اعتقادمان، ارده مان، افکارمان مثل چنین شخصیتی است که مسیحی مذهب...
-
رازی که آینــه فاش کرد
3 اردیبهشت 1388 20:22
رازی که آینــه فاش کرد چندین سال پیش بود. ما در یک خانواده خیلی فقیر در یک ده دور افتاده به نام "روکی" ، توی یک کلبه کوچک زندگی می کردیم. روزها در مزرعه کار می کردیم و شبها از خستگی خوابمان می برد. کلبه ی ما نه اتاقی داشت، نه اسباب و اثاثیه ای، نه نور کافی. از برداشت محصول آنقدر گیرمان می آمد که شکم پدر و...
-
سختی و آسانی
27 فروردین 1388 16:15
"بعد از هر سختی آسانی است" (قرآن کریم) و این یعنی: بعد از هر پستی بلندی بعد از هر اندوهی خوشی بعد از هر بی وفایی وفا بعد از هر هجرانی وصال بعد از هر پایانی آغاز بعد از هر دردی تسکین بعد از هر گریه ای لبخند بعد از هر اسارتی رهایی بعد از هر ویرانی آبادی بعد از هر طوفانی آرامش است اما آیا بعد از هر خواری عزتی...
-
بدون شرح
27 فروردین 1388 15:04
-
آنِ دگر
25 فروردین 1388 11:52
آسوده مباش که بی نیازی یک آن دگر غرق نیازی
-
زمانی برای ماندن
19 فروردین 1388 19:06
برای رفتن همیشه وقت هست، تنها برای ماندن است که باید مراقب ثانیه ها باشی...
-
سادگی
16 فروردین 1388 19:25
چه ساده باورمان زخم می خورد و چه ساده تر آوارگی احساس زخم خورده را به نظاره می نشینیم. چه ساده "زودها دیر می شوند" و چه ساده تر گذار عمر بی حاصل را در آیینه جویبار می بینیم. چه ساده ایم و چه ساده تر سادگی خود را باور داریم...