سوره مهر

جا می خورد از تردی ساق تو پرنده!
ایمان منی سست وظریف و شکننده !

هم , چون کف امواج «خزر» چشم گریزی
هم , مثل شکوه«سبلان» خیره کننده !

می خواست مرا مرگ دهد آنکه نهاده ست
بر خوان لبان تو , مربای کشنده !  

چون رشته ی ابریشم قالیچه ی شرقی ست
بر پوست شفاف تو رگ های خزنده !

غیر از تو که یک شاخه ی گل بین دو سیبی
چشم چه کسی دیده گل میوه دهنده !؟

لب های تو اندوخته ی آب حیات است
اسراف نکن این همه در مصرف خنده !

ای قصه موعود هزار و یکمین شب
مشتاق تو هستند هزاران شنونده

افسوس که چون اشک , توان گذرم نیست
از گونه ی سرخ تو ـ پل گریه و خنده !

"غلامرضا طریقی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد