چند رباعی از جلیل صفر بیگی...


یک شب نزدی سری به تنهایی هام

تا باز شود دری به تنهایی هام


هر روز اضافه می شود با هر شعر

تنهایی دیگری به تنهایی هام


  

با تو دل من پر از کبوتر شده است

حال من و شعرهام بهتر شده است

حالا تو منی و من تو هستم با تو

تنهایی من چند برابر شده است




دریاست کویر لوت باران شده است

فریادی که سکوت باران شده است

تنهایی من اتاق سه در چاریست

با رفتنت عنکبوت باران شده است




با معجزه ای کاش دلم جا بخورد

کمتر به خودش بپیچد و تا بخورد

در دستم اگر عصای موسی باشد

می گویمش این گرسنگی را بخورد



جلیل صفربیگی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد