یک شب نزدی سری به تنهایی هام
تا باز شود دری به تنهایی هام
هر روز اضافه می شود با هر شعرتنهایی دیگری به تنهایی هام
با تو دل من پر از کبوتر شده است
حال من و شعرهام بهتر شده است
حالا تو منی و من تو هستم با توتنهایی من چند برابر شده است
دریاست کویر لوت باران شده است
فریادی که سکوت باران شده است
تنهایی من اتاق سه در چاریستبا رفتنت عنکبوت باران شده است
با معجزه ای کاش دلم جا بخورد
کمتر به خودش بپیچد و تا بخورد
در دستم اگر عصای موسی باشدمی گویمش این گرسنگی را بخورد
جلیل صفربیگی