ماه تابان

تا تو بودی در شبم من ماه  تابان داشتم

رو به روی چشم خود ، چشمی غزلخوان داشتم

حال اگرچه هیچ نذری عهده دار وصل نیست

یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی

شعر اگر میشد ، قریب پنج دیوان داشتم


  بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود

من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم ؟

ساده از " من بی تو میمیرم " گذشتی خوب من!

من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم

لحظه ی تشییع من از دور بویت میرسید

تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!!!


"کاظم بهمنی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد