چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی
سنگیّ و ناشنیده فراموش میکنی
رگبار نو بهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه ، مغشوش می کنی
دست مرا که ساقه ی سبز نوازشست
با برگ های مرده هماغوش می کنی ادامه مطلب ...